مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی
مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

جنگ‌های صلیبی

جنگ‌های صلیبی به زنجیره‌ای از جنگ‌های مذهبی گفته می‌شود که به دعوت پاپ توسط شاهان و نجبای اروپایی داوطلب برای بازپس‌گیری سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان برافروخته‌شد. صلیبیان از جای‌جای اروپای غربی در جنگ‌هایی مجزا بین سال‌های ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ شرکت‌داشتند. جنگ‌های مشابهی نیز در شبه‌جزیره ایبری و شرق اروپا تا قرن ۱۵ میلادی برپا بود. مبارزان صلیبی یا به اختصار صلیبیان مسیحیان کاتولیکی بودند که بر علیه مسلمانان و مسیحیان ارتدوکس در قلمرو روم شرقی و در ابعاد کوچکتر با اسلاوهای و بالتهای پگان، مغولها، و خوارج مسیحی جنگیدند؛ گرچه در بازه‌هایی مسیحیان ارتدوکس با آنها متحد شده، برعلیه مسلمانان می‌جنگیدند. صلیبیان توسط پاپ مورد تکریم قرار گرفته و آمرزیده‌می‌شدند.

صلیبیان در ابتدا با هدف بازپس‌گیری اورشلیم و سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان شروع به جنگ کردند و مبارزات آنها در حقیقت پاسخی بود به درخواست رهبران امپراتوری روم شرقی برای جلوگیری از پیشروی ترکان سلجوقی در آناتولی. همچنین، عبارت جنگ‌های صلیبی برای توصیف مبارزاتی همزمان و پس از آن در قرن ۱۶ به کار می‌رود که در خارج از شام به دلایل مختلف مذهبی، اقتصادی و سیاسی معمولا بر علیه پگانها و خوارج مسیحی و افراد تکفیر شده انجام‌شد. رقابت‌ها بین مراکز قدرت مسیحی و مسلمان گهگاه منجر به اتحاد بین جناحهای مذهبی در برابر مخالفان خود شد، مانند اتحاد مسیحیان با سلجوقیان روم در جنگ صلیبی یکم.

صلیبیان در ابتدا موفقیت‌های موقتی داشتند، اما سرانجام از سرزمین‌های مقدس بیرون رانده‌شدند. بااین حال جنگ‌های صلیبی تاثیرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی بر اروپا گذاشت. به‌خاطر درگیری‌های درونی بین شاهان و مراکز قدرت مسیحی برخی از جنگ‌های صلیبی از هدف اولیه‌شان منحرف شدند، مانند جنگ صلیبی چهارم که به غارت قسطنطنیه مسیحی و تقسیم امپراتوری بیزانس بین جمهوری ونیز و صلیبیان انجامید. جنگ صلیبی ششم نخستینین جنگی بود که بدون دعای و اجازه رسمی پاپ آغاز شد. جنگ‌های هفتم، هشتم و نهم به پیروزی مملوک‌ها و حفصیان انجامید و جنگ نهم پایان‌بخش جنگ‌های صلیبی در خاورمیانه بود.


جنگ صلیبی یکم (۱۰۹۵ تا ۱۰۹۹)

در مارچ ۱۰۹۵ در شورای پیاچنزا، سفیران آلکسیوس یکم امپراتور روم برای حفاظت امپراتوری از حملات ترکان سلجوقی درخواست کمک کردند. بعدها در همان سال در شورای کلرمونت، پاپ اوربان دوم همه مسیحیان را برای جنگ علیه ترکان دعوت کرد، با این وعده که آنان که در این جنگ کشته می‌شوند آمرزش آنی از گناهانشان دریافت خواهند کرد.

مسیر حرکت جنگجویان صلیبی در جنگ صلیبی اول


مبارزان صلیبی رسمی فرانسه و ایتالیا را در تاریخ ۱۵ اوت ۱۰۹۶ (تعیین شده توسط پاپ) ترک‌کردند. سربازان از راه زمینی به قسطنطنیه رسیدند و مورد استقبال محتاطانه امپراتور بیزانس قرارگرفتند. با عزم به بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست‌رفته، سپاهی که عمدتا شوالیه‌های فرانسوی و نرمن تحت رهبری بارونها به سمت جنوب آناتولی تاختند. آنان در جنگ‌هایی وحشیانه انطاکیه را در سوم ژوئن ۱۰۹۸ و سرانجام اورشلیم را در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ تصرف کردند. آنها چهار دولت صلیبی در ساحل فلسطین و سوریه تشکیل دادند.


مبارزات
قوای صلیبی با ترک‌ها جنگیدند. تصرف انتاکیه به دست صلیبیان در اکتبر ۱۰۹۷ آغاز شد و تا ژوئن ۱۰۹۸ به طول انجامید. پس از تصرف شهر، مطابق رسم معمول برای شهرهایی که تسلیم نمی‌شدند، صلیبیون مسلمانان شهر را قتل‌عام، مساجد شهر را ویران و اموال شهر را غارت کردند. هرچند بلافاصله، لشکر بزرگ کمکی مسلمانان به رهبری کربغا صلیبیان پیروز را در انتاکیه محاصره کرد. بهموند یکم توانست محاصره را در ۲۸ ژوئن بشکند و صلیبیان گرسنه به سمت جنوب حرکت کردند تااینکه تنها با بخشی از نیروهای اولیه به اورشلیم رسیدند.


تصرف اورشلیم

در دفاع از اورشلیم، یهودیان و مسلمانان باهم در برابر فرانکهای مهاجم جنگیدند. اما ناموفق بودند و در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ صلیبیان وارد شهر شدند. صلیبیان باقی‌مانده یهودیان و مسلمانان شهر را قتل‌عام نموده، مساجد را ویران کرده و شهر را غارت نمودند. مورخی نوشته‌است که «انزوا، ترس و بیگانگی» احساس شده توسط فرانک‌های دور از خانه به توضیح قساوت‌های آنان کمک می‌کند؛ قساوت‌هایی مانند آدم‌خواری پس از محاصره معره نعمان در سال ۱۰۹۸. در نتیجه جنگ صلیبی اول، دولت‌های صلیبی کوچک متعددی تشکیل شد که از همه مشهورتر پادشاهی اورشلیم بود. در پادشاهی اورشلیم حداکثر ۱۲۰٬۰۰۰ فرانک (اکثرا فرانسوی‌زبان و مسیحی از اروپای غربی) بر ۳۵۰٬۰۰۰ یهودی، مسلمان و مسیحی شرقی که از زمان سلطه اعراب بر منطقه در سال ۶۳۸ در آنجا بودند حکمرانی می‌کردند.

همچنین صلیبیان تلاش کردند تا شهر صور را نیز تسخیر کنند اما از مسلمانان شکست خوردند. مردم صور از ظاهر الدین اتابک والی دمشق در قبال تسلیم صور به او درخواست کمک در برابر فرانک‌ها کردند. بعد از شکست فرانک‌ها از ظاهر الدین مردم صور شهر را تسلیم نکردند و او به سادگی در جواب گفت «آنچه من انجام داده‌ام فقط برای خدا و مسلمانان بوده نه برای کسب ثروت یا پادشاهی.»

پس از تسخیر اورشلیم صلیبیان چهار دولت تشکیل دادند: پادشاهی اورشلیم، بخش رها، شاهزادگی انتاکیه و بخش طرابلس. در ابتدای امر به دلیل اختلافات داخلی مسلمانان کارهای اندکی در مقابل صلیبیون انجام دادند. سرانجام مسلمانان شروع به متحدشدن تحت رهبری عمادالدین زنگی کردند. او با آزادسازی رها در سال ۱۱۴۴ شروع کرد. رها اولین شهری بود که به‌دست صلیبیون افتاد و اولین شهری بود که دوباره توسط مسلمانان تسخیر شد. بازپسگیری رها توسط مسلمانان به فراخوان برای دومین دوره جنگ‌های صلیبی توسط پاپ انجامید.


جنگ صلیبی دوم (۱۱۴۷ تا ۱۱۴۹)


اروپا و دولت‌های مسیحی در شرق در سال ۱۱۴۲

بعد از یک دوره زندگی آرام مسلمانان و مسیحیان در کنار هم در سرزمین‌های مقدس، مسلمانان رها را فتح کردند. واعظان مسیحی متعددی دعوت به یک دوره جدید جنگ‌های صلیبی کردند. لشکریان فرانسوی و آلمان جنوبی به ترتیب به رهبری لوئی هفتم و کنراد سوم در سال ۱۱۴۷ به اورشلیم تاختند اما نتوانستند پیروزی مهمی کسب کنند. تنها توانستند دمشق را که شهری بی‌طرف بود تسخیر کنند، هر چند این شهر به زودی توسط نورالدین زنگی، دشمن اصلی صلیبیان٬ بازپس گرفته‌شد. هرچند در آن‌سوی مدیترانه صلیبیان در پرتغال پیروزی‌های مهمی کسب کردند و با همکاری پادشاه پرتغال آفونسو اول توانستند در سال ۱۱۴۷ لیسبون را از مسلمانان بازپس گیرند. در سال بعد بخشی از این گروه از صلیبیون با همکاری کنت بارسلونا توانستند طرطوشه را فتح کنند. به سال ۱۱۵۰ در جبهه سرزمین‌های مقدس پادشاهان فرانسه و آلمان بی نتیجه به کشورهایشان برگشتند. برنارد قدیس که موعظه‌های او منجر به جنگ صلیبی یکم شده‌بود از شدت خشونت‌های اشتباهی و کشتار یهودیان ناراحت بود. آلمانی‌های شمالی و دانمارکی‌ها در سال ۱۱۴۷ به وندها در شرق اروپا حمله کردند ولی ناموفق بودند...

ادامه مطلب ...

خاندان شیطانی روچیلد - 1

" اگر کنترل امور مالی یک ملت را به من بسپارید ، دیگر برایم مهم نیست که قوانین حاکم بر آن را چه کسی وضع خواهد کرد."
این گفته­ ی مایر روچیلد است . یکی از  قدرتمند ترین کسانی که تاریخ بشر تا کنون به خود دیده است.
سال­ها بود که کلمات " بانکدار جهانی"، " روچیلد"، " پول" و " طلا" نوعی شیفتگی مرموز در بسیاری از مردم سراسر جهان ، علی­ الخصوص مردم آمریکا، به وجود می­ آورد.

اما اکنون چندین سال است که در آمریکا، بارانی از انتقاد توسط طیف وسیعی از کسانی که از پایگاه رفیعی در اعتماد عمومی برخوردارند، بر سر بانکداران جهانی در حال باریدن است. این افراد کسانی هستند که نظراتشان قابل تامل است و به دلیل مسئولت­هایشان موقعیتی دارند که باعث می­شود بدانند در پشت پرده­ ی  سیاست و اقتصاد چه می گذرد.

رئیس جمهور اندرو جکسون ، تنها رئیس­ جمهور ما که با سیاست هایش موفق شد بدهی ملی را منسوخ کند، از بانکداران جهانی با لفظ " لانه­­ ی افعی­ ها " نام برد و با تمام توان تلاش کرد آن­ها را از عرصه­ ی آمریکا محو کند. جکسون معتقد بود که اگر روزی مردم آمریکا بفهمند که چه­ طور این افعی­ ها کشورشان را اداره می­ کنند، پیش از آن که آفتاب روز بعد طلوع کند انقلابی به وقوع خواهد پیوست.

لوئیس تی مک­ فیدن نماینده کنگره که بیشتر از 10 سال به عنوان رئیس کمیته بانکداری و امور مالی مشغول به کار بوده است عنوان می­ کند که بانکداران جهانی " خدمه­ ی تبه­کار دزدان دریایی مالی هستند که برای بیرون کشیدن یک دلار از جیب افراد حاضرند حتی گلوی آنها را هم ببرند … از نظر آنها مردم ایالات متحده  طعمه­ ای بیش نیستند."

جان . اف. هایلان ، شهردار نیویورک، در سال 1911 گفت : " بزرگترین تهدید برای جمهوری ما حکومت نامرئی ا­ست که مانند هشت­ پایی عظیم الجثه سیطره­ ی لزجش را بر شهر، ایالت و ملت ما  گسترانیده است. در راس آن هم گروه کوچکی از بانکداران هستند که به طور کلی با نام " بانک­داران جهانی" شناخته می ­شوند.

آیا این چهره­ های مطرح توصیف درستی از اوضاع ارائه کرده­اند، یا اینکه به نوع بسیار حادی از بیماری پارانویا مبتلا بوده اند؟

بیایید به دور از احساسات تاریخ را واکاوی کرده و به حقایق بشت پرده دست بیابیم. حقایقی که پس از روشن شدن، چشمانمان را به روی واقعیت های بسیاری گشوده، و برای کسانی که می خواهند از اتفاقات محیرالعقولی که در صحنه های ملی و بین المللی روی داده ( و می­ دهد ) درک بهتری داشته باشند، آموزنده  خواهد بود.

آغازی نه چندان  شکوهمند
اروپا در واپسین سالهای قرن هجدهم ، همزمان با انقلاب آمریکا ، با آنچه ما امروز می بینیم ، تفاوت زیادی داشت. اروپای آن روزگار از مجموعه ای از کشورهای پادشاهی کوچک و بزرگ، دوک نشین ها ، و ایالت هایی تشکیل شده بود که مدام با یکدیگر در حال جنگ و ستیز بودند. بیشتر مردم  تا رده­ ی رعیتی تنزل داده شده و از هیچ­گونه حقوق سیاسی برخوردار نبودند. امتیازات ناچیزی هم که توسط "مالکانشان" به آنها داده شده بود، می­ توانست با کوچکترین اشاره ­ای بازپس گرفته شود.

در چنین روزگاری مرد جوانی در صحنه­ ی اروپا پدیدار شد که مقدر بود تاثیرات شگرفی برتاریخ جهان بگذارد. نام او مایر آمشل باوئر بود. سالها بعد نام او ، که البته آن را تغییر داده بود ، مترادف با ثروت، قدرت و نفوذ گردید. او نخستین فرد از خاندان روچیلد بود ، اولین بانکدار واقعاً جهانی !

مایر آمشل باوئر در سال 1743 در فرانکفورت به دنیا آمد. پدرش ، موسس آمشل باوئر طلافروش و صراف دوره­ گردی بود که دیگر از آوارگی و سرگردانی در اروپای شرقی خسته شده و تصمیم گرفت در همان شهری که نخستین پسرش در آن به دنیا آمد ساکن شود. او در جودن استراس (خیابان یهودی­ ها) مغازه - یا بهتر است بگوییم ربا خانه ای باز کرد و صلیب بزرگ سرخ­ رنگی در مقابل در ورودی مغازه­ اش آویخت.

مایر آمشل از همان ابتدای کودکی نشان داد که از توانایی ذهنی خارق العاده­ ای بهره­مند است و پدرش زمان زیادی را صرف آموختن راه و رسم ربا خواری و تمام آنچه که از منابع مختلف آموخته بود به وی کرد. باوئر پدر امیدوار بود که پسرش مثل یک خاخام تربیت شود، ولی مرگ زودهنگامش این برنامه را ناتمام گذاشت.

چند سال پس از مرگ پدر، مایر آمشل باوئر به هانور رفت و به ­عنوان کارمند در بانکی که به اوپنهایمرها  تعلق داشت، مشغول به کار گردید. چیزی نگذشت که توانایی­ های چشم­گیرش مورد توجه قرار گرفت و مدارج ترقی در آن موسسه را به سرعت طی نمود. پاداش این پیشرفت دستیابی به سهامداری جزء بود.

اندکی بعد به فرانکفورت بازگشت و توانست کسب و کاری را که پدرش از سال 1750 آغاز کرده بود، از سر بگیرد. صلیب بزرگ سرخ رنگ هنوز هم بر سردر مغازه خودنمایی می­کرد. پدرش آن را به عنوان یک نماد، از پرچم­های سرخ­رنگ یهودیان انقلابی اروپای شرقی اقتباس کرده بود. از آنجا که مایر آمشل باوئر مفهوم واقعی آن را درک می­ کرد، نام خانوادگی خود را به روچیلد (سپر سرخ) تغییر داد، و از همین جا بود که خاندان روچیلد به وجود آمد.

پایه ­ی انباشت این ثروت هنگفت در دهه­ی 1970 گذاشته شد: زمانی که آمشل روچیلد دوباره با ژنرال وان استورف ، که در دوران استخدامش در بانک اوپنهایمر پیغام های بانک را به او می­رساند ، ملاقات کرد.

وقتی روچیلد متوجه شد ژنرال، که حالا دیگر با دربار پرنس ویلیام هانائو ارتباط داشت ، به سکه­ های کمیاب علاقمند است، تصمیم گرفت از این فرصت نهایت استفاده را ببرد. طولی نکشید که با خودشیرینی­ هایی مثل عرضه ­­ی سکه و جواهرات بدلی با قیمت­های ناچیز به آنان، توانست نظر مساعد ژنرال و سایر درباریان را به خود جلب نماید .

تا این که یک روز به حضور شخص پرنس ویلیام بار یافت. پرنس یک دست از کمیاب­ ترین سکه­ های او را خرید، و این نخستین معامله ­ای بود که میان یک روچیلد و حاکم یک منطقه صورت گرفت. کمی بعد روچیلد با سایر حاکمان منطقه هم ارتباط تجاری برقرار کرده بود.

چیزی نگذشت که برنامه­ ی دیگری را به اجرا گذاشت تا جای پای خود را در دربار حاکمان گوناگون منطقه­ محکم ­تر کرده و راه رسیدن به اهدافش را هموارتر نماید. او نامه ­هایی به آنان نوشت که در آنها پس از چرب زبانی فراوان درباره­ ی قدرت و شوکت شاهانه­ شان، از ایشان درخواست می­ کرد که او را تحت حمایت خود قرار دهند. متن زیر نمونه­ ای از این نامه­ هاست:

" بخت بلند خویش را شاکرم که بارها و بارها توفیق خدمت­ رسانی به آن بارگاه رفیع و ملوکانه را به من ارزانی داشت. هنوز هم هرگاه خاطر خطیر والاحضرت این حقیر را شایسته ­ی دریافت اوامر ملوکانه بداند، همچون گذشته از دل و جان و با تمام قوا آماده به خدمتم. و اگر آن عالیجناب مرا قابل دانسته و رسماً به عنوان یکی از چاکران آستان منصوب نماید، انگیزه­ ی حقیر برای چاکری صد چندان خواهد شد. به شما اطمینان می­ دهم که این لطف هیچگونه مزاحمتی برای دستگاه با شکوه شما نخواهد داشت، ولی در عوض برای موجود حقیری مثل من منشا برکات فراوان از جمله ارتقاء موقعیت تجاری خواهد گردید. تا جایی که می­توانم بدون هیچ تردیدی آینده و مسیر زندگی­ ام را در فرانکفورت تثبیت نمایم. "

شگرد او نتیجه داد. در 21 سپتامبر 1769 ، روچیلد موفق شد لوحی با نشان خاندان هس – هانائو را بر سردر مغازه­اش نصب کند، که با حروف سرخ بر آن نوشته شده بود: " ام. ای. روچیلد، عضو رسمی دربار ملائک پاسبان شاهزاده ویلیام هانائو."

در سال 1770 روچیلد با گتل اشنپر که 17 سال داشت ازدواج کرد، و خانواده­ی بزرگی متشکل از 5 پسر و 5 دختر بوجود آورد. پسرهایشان آمشل، سالامون، ناتان، کالمان (کارل) و جیکوب (جیمز) نام داشتند.

در تاریخ اینطور آمده که ویلیام هانائو "که صلیبش از قرون وسطی در آلمان برای همه شناخته شده بود"، در کار تجارت گوشت انسان! (قاچاق انسان) دست داشت. این شاهزاده که با خاندان های سلطنتی متعددی در اروپا قرابت داشت، در ازای دریافت مبلغ مورد نظرش، به کشورهای مختلف سرباز اجاره می­ داد. مشتری پر و پا قرصش هم دولت انگستان بود که برای کارهایی مثل سربه راه نگه داشتن مستعمره­ نشینان در آمریکا، به چنین سربازانی نیاز داشت.

تجارت سرباز برای او سود سرشاری به بار آورد، به طوری که وقتی مرد 200,000,000 دلار از خود به جای گذاشت: بیشترین ثروتی که تا آن زمان در اروپا انباشته شده شده بود. فردریک مورتون، نویسنده­ ی زندگینامه­ ی روچیلد، ویلیام را با عبارت "  خونسردترین اشراف زاده و در عین حال حقه باز­ترین دلال  اروپا  " توصیف می کند. ( روچیلدها ، 1961، ص. 40)

روچیلد به خدمت این دلال " گله­ های انسان" درآمد و در این موقعیت جدید چنان جدیت و مسئولیت ­پذیری از خود نشان داد که وقتی ویلیام بالاجبار به دانمارک گریخت، 600,000 پوند (که در آن موقع 30,000,000 دلار ارزش داشت) را برای نگهداری به او سپرد.

به گفته ­ی مرحوم ویلیام گای کار، ناخدا سوم و افسر اطلاعاتی نیروی دریایی سلطنتی کانادا، که ارتباطات نزدیکی با حلقه ­های اطلاعاتی در سراسر جهان داشت، این بنیانگذار سلسله­ ی روچیلد بود که سنگ­ بنای تشکیل ایلومیناتی را طرح­ ریزی کرد و سپس اجرا و گسترش آن را به آدام ویشاپت واگذارد.

سر والتر اسکات در جلد دوم  کتاب "زندگی ناپلئون " عنوان می­ دارد که انقلاب فرانسه بوسیله ­ی تشکیلات ایلومیناتی طراحی شده، و با پشتیبانی مالی صرافان اروپا به انجام رسیده است. جالب این جاست که این کتاب (که راقم این سطور شخصاً آن را دیده و مطالعه کرده است)، تنها کتابی از اسکات است که نام آن در هیچکدام از منابع موثق به عنوان اثری از این نویسنده به ثبت نرسیده و حالا دیگر به کلی نیست و نابود شده است! ...


به ادامه مطلب مراجعه کنید...

ادامه مطلب ...

شمارش معکوس فروپاشی اسرائیل و صهیونیسم آغاز شده است.

گروه گزارش ویژه مشرق: صهیونیسم و رژیم جعلی برآمده از این ایده شوم، نه تنها دشمن شماره یک مردم فلسطین و مسلمانان جهان بوده است، بلکه اقدامات ضد بشری صهیونیست در سراسر جهان، خطری برای کل بشریت به شمار می رود. تهدیدی که امروز خطر آن حتی بنیانگذاران و طراحان اولیه ایده صهیونیسم را تهدید می کند و به دردسری خودساخته برای آن ها تبدیل شده است.

پس از گذشت بیش از یک قرن از ظهور صهیونیسم، جنایات صهیونیست ها دیگر محدود به کشتار مردم بی دفاع و اشغال سرزمین آنها نیست. عرصه فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، رسانه نیز امروز با نفوذ قدرت و ثروت اندک صهیونیست ها اکنون به ابزاری برای پیشبرد اهداف صهیونیست ها و شکل دهی به جهان امروز براساس نظریات برآمده از صهیونیسم است.

با اشاره ظریف و هوشمندانه مقام معظم رهبری بر "تهدید بودن صهیونیسم برای کل بشریت"، در این گزارش به مصادیق تهدید صهیونیسم برای تمام بشریت و در سطح جهانی خواهیم پرداخت.


شکل گیری غده سرطانی صهیونیسم

نظریه صهیونیسم را اولین بار تئودور هرتسل روزنامه نگار یهودی اتریشی الاصل، با پشتیبانی پنهان مایر روچیلد، مطرح ساخت و آن حمایت از تشکیل یک دولت یهودی در سرزمین فلسطین بود. وی با نگارش کتابی به نام "دولت یهود" با سرمایه گذاری روچیلد، نظریه جمع شدن یهودیان جهان تحت حاکمیت یک دولت را مطرح کرد.

 

تئودور هرتسل، بنیانگذار نظریه صهیونیسم

هرتسل با استفاده از نام یکی از بلندی های بیت المقدس به نام "صهیون"، ایده خود را صهیونیسم نام گذارد.


یکی از ابهامات اصلی طرح نظریه سرزمین مقدس یهود، آتئیست بودن هرتسل و تضاد آشکار اعتقادی و نظری است. پس از انتشار این کتاب، اولین کنگره آژانس یهود در سال 1897 در شهر بال سوئیس برگزار می شود. هرتسل در همین سال ها پیش بینی می کند که 50 سال دیگر دولت یهودی تأسیس شود! و تقریبا 50 سال پس از کنفرانس بال، پیش بینی بی نظیر تاریخی! هرتسل روزنامه نگار به واقعیت تبدیل می شود و اعلامیه تشکیل اسرائیل در 14 مه 1948 توسط بن گورین رئیس آژانس یهود خوانده می شود.


شایعه خرید زمین از فلسطینیان

پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تجزیه آن، بخش هایی از سرزمین فلسطین تحت کنترل نیروهای انگلستان که متشکل از برخی ساختمان های اداری بنا شده بود، به صهیونیست ها واگذار شد. سرمایه داران صهیونیست با خرید این زمین ها و نقل مکان به فلسطین، برای فریب زمین داران بزرگ عرب دست به کار شدند که در همین زمان مجمع علمای فلسطین فتوای حرام بودن فروش زمین به یهودیان را صادر کرد.

 

سیر اشغال سرزمین فلسطین از سال 1946 تا 2007

مجموع زمین های واگذار شده از سوی انگلستان به یهودیان 5 تا 7 درصد سرزمین فلسطین بود که در اختیار یهودیان قرار گرفت. اما در سال های پس از آن، با پیشروی و غصب زمین های اطراف با حمایت انگلستان، روند اشغال تدریجی فلسطین آغاز شد.


صهیونیسم؛ یک قرن جنگ افروزی، اشغال و کشتار

استفاده اسرائیل از بمب های حاوی فسفر سفید در حمله به غزه

 

جنایات صهیونیست ها و کشتارهای انجام شده در راه رسیدن به دولت یهودی حتی بر سرسخت ترین حامیان صهیونیسم نیز پوشیده نیست. از زمان ورود یهودیان به سرزمین فلسطین، روند تدریجی اشغال آغاز شد. در ابتدا شکل اشغال بگونه ای دیگر بود. مهاجران اولیه به سرزمین های تحت کنترل انگلستان تلاش کردند زمین های اطراف خود را با پیشنهاد قیمت های گزاف خریداری کنند. اما با مخالفت و فتوای علمای فلسطینی این توطئه چندان توفیقی نداشت. پس از آن، با حمایت نیروی نظامی انگلستان، اشغال زمین ها و بیرون راندن صاحبان آن با توسل به زور، آغاز شد و رفته رفته شکل سازمان یافته تر و آشکارتری به خود گرفت...

ادامه مطلب ...

آیا زمین تا سه ماه دیگر نابود می‌شود؟

یکی از عجیب‌ترین نظریه‌هایی که درباره سال 2012 وجود دارد نظریه‌ای درباره نابودی، تخریب یا تاریکی سه روزه زمین است که به تازگی در قالب ایمیل‌های مختلف که تلاش شده تاثیر‌گذار باشند، به همراه لینکی از وب‌سایت ناسا در میان کاربران اینترنتی منتشر شده‌است.

این نظریه عجیب می‌گوید در سال 2012 خورشید و زمین و مرکز کهکشان راه‌شیری، یا همان ابر قطور کیهانی میانی کهکشان  با یکدیگر همتراز می‌شوند و آسیب‌هایی به زمین وارد خواهد آمد، یا به گفته این ایمیل،‌ زمین برای سه روز در تاریکی مطلق فرو خواهد رفت.

در یکی از این این ایمیل‌ها آمده‌است: "ناسا پیش بینی کرده است که در 23-25 دسامبر 2012 (سوم تا پنجم دی 91) و در زمان تراز کائنات زمین به مدت 3 روز در تاریکی کامل به سر خواهد برد. دانشمندان آمریکایی تغییرات کائنات، خاموشی در کل کره زمین به مدت 3 روز از تاریخ 23 دسامبر 2012 پیش‌بینی کرده‌اند. این پایان جهان نیست، این هم ترازی جهان، جایی که خورشید و زمین برای اولین بار هم تراز می شوند. زمین از وضعیت کنونی که بعد سوم است به بعد صفر تغییر کرده و سپس به بعد چهارم تغییر می‌کند.

در این گذار جهان با تغییر بزرگی روبرو می‌شود و ما یک جهان جدیدی را خواهیم دید. پیش بینی شده است که این 3 روز تاریکی در روزهای 23، 24، 25 دسامبر 2012 (سوم تا پنجم دی ماه 91)خواهد بود، حفظ آرامش، در آغوش کشیدن یکدیگر، مناجات، خواب به مدت 3 روز بهترین راه حل است و آنهایی که بعد از این واقعه زنده می‌مانند با یک جهان نوین روبرو خواهند شد و متاسفانه افرادی که از این موضوع ترس به دل راه دهند خواهند مرد!"

در انتهای این مطلب، به منظور اثبات حقیقت ایمیل،‌ لینکی از وب‌سایت ناسا آورده شده‌است، حال حقیقت نهفته در پس این نظریه و ایمیلی که برگرفته از کلیات این نظریه است، بر اساس لینکی که در خود ایمیل آمده، چیست؟

به دور از آلودگی‌های نوری شهرها، مسیری درخشان به نام کهکشان راه‌شیری در آسمان شب قابل مشاهده است. این مسیر طاقی مانند درخشان از نور میلیون‌ها ستاره‌ای شکل گرفته که انسان قادر نیست هریک از آنها را به تنهایی مشاهده کند زیرا این ستاره‌ها بر روی صفحه میانی کهکشان منطبق شده‌اند. از دیگر پدیده‌هایی که مرکز کهکشان را اشغال کرده، ابرهای قطور گازی هستند که چشم انسان قادر به دیدن آنها نیست و تنها به شکل توده‌هایی تاریک که نور کهکشان را مسدود می‌سازند،‌قابل مشاهده‌ هستند.

بزرگترین توده این ابرها از صورت فلکی ماکیان تا صورت فلکی قوس گسترده شده و معمولا با نام شکاف بزرگ (Great Rift) یا شکاف تاریک (Dark Rift) شناخته می‌شود.از دیگر عناصر قابل توجه و نادیده کهکشان راه شیری در صورت فلکی قوس قرار داشته و سیاه‌چاله مرکزی کهکشان است. مرکز کهکشان در فاصله 28 هزار سال نوری از زمین قرار داشته و میزبان سیاه‌چاله‌ای است که جرم آن چهارمیلیون برابر خورشید است.

شایعات هم‌ترازی زمین در سال 2012، این دو پدیده نجومی را با موقعیت خورشید در مرکز کهکشانی در تاریخ 21 دسامبر 2012، همزمان با انقلاب زمستانی در نیم‌کره شمالی، به یکدیگر ربط داده و پدیده‌ای جدید را خلق کرده که در علم نجوم و ستاره‌شناسی هیچ مفهومی ندارد.



همزمان با حرکت زمین به دور خورشید،‌خورشید نیز نسبت به ستاره‌های پس‌زمینه در حرکت است و از این رو است که صورت‌های فلکی قابل مشاهده به آرامی و متناسب با تغییر فصول، تغییر می‌کنند. در 21 دسامبر 2012،‌ خورشید در موقعیت 6.6 درجه شمال مرکز کهکشانی قرار خواهد گرفت،‌ این فاصله‌ای‌است که به نظر می‌آید به اندازه ابعاد 13 ماه کامل باشد. بر این اساس گفته می‌شود این رویداد نجومی و ورود خورشید به درون شکاف تاریک به نوعی پیش‌گویی یک فاجعه به شمار رفته و یا این تصور غلط را به وجود می‌آورد که خورشید و زمین با سیاه‌چاله‌ای که در مرکز کهکشان قرار گرفته هم‌تراز شده و به همین خاطر کشش گرانشی سهمگینی بر روی زمین وارد خواهد آمد و یا دیگر رویداد‌های عجیب و غریب، نظیر تاریکی سه روزه زمین رخ خواهد داد.

اولین مدرک علیه این نظریه این است که انقلاب زمستانی یا تابستانی به خودی خود با هیچ یک از حرکات ستاره‌ها و یا هیچ جرم دیگری در جهان در ارتباط نیست،‌ این رویداد تنها نشانگر دور و نزدیک شدن خورشید به قطب‌های زمین است. دوم اینکه زمین در محدوده تاثیرات شدید گرانشی سیاه‌چاله مرکزی کهکشان قرار ندارد زیرا تاثیرات گرانشی با دورتر شدن از سیاه‌چاله کاهش پیدا می‌کنند.

زمین 149 میلیون و 668 هزار و 992 کیلومتر از خورشید فاصله دارد، و فاصله خورشید از سیاه‌چاله کهکشان راه شیری 165 کوادریلیون مایل (265541760000000000 کیلومتر) است. خورشید و ماه غالب‌ترین نیروهای گرانشی بر روی زمین به شمار می‌روند. طی یک سال فاصله زمین تا سیاهچاله کهکشان به اندازه یک در 900 میلیون تغییر پیدا می‌کند و این فاصله به اندازه‌ای نیست که بتواند در کشش گرانشی سیاهچاله بر روی زمین تغییر قابل توجهی ایجاد کند، به علاوه نزدیکترین موقعیت زمین به مرکز کهکشان در انقلاب تابستانی است، نه زمستانی.

آخرین مورد این است که خورشید در 21 دسامبر هرسال وارد بخشی از آسمان می‌شود که در تصرف شکاف تاریک قرار دارد. بنابر‌این امسال ورود خورشید به این محدوده از جهان همان تاثیرات مخرب و هراسناکی را در پی خواهد داشت که سال گذشته شاهد آن بودید! در واقع هیچ‌پدیده غیر عادی که با وقوع هم‌ترازی زمین و خورشید و صفحه میانی کهکشان در ارتباط باشد در روز‌های 21 تا 23 دسامبر رخ نخواهد داد، و اگر فاجعه‌ای طبیعی نیز در این روزها رخ دهد، ارتباطی با موقعیت خورشید و زمین ندارد.

درباره تاثیرات ناشی از همترازی زمین و خورشید با شکاف تاریک در زمان وقوع انقلاب زمستانی در سال 2012 شایعات فراوان مختلفی به وجود آمده است که یکی از آنها در ابتدای مطلب عنوان شد. وقوع زمین‌لرزه، سونامی، سیل و تشدید شرایط آب و هوایی از دیگر مواردی است که وقوع آنها را به این پدید کیهانی ارتباط می‌دهند.

بزرگترین تهدید بشریت: انسان

غالبا مرا به بدبین بودن متهم میکنند. من بد بین نیستم, واقع بینم. وقتی هوا سرد میشود و برگها شروع به ریختن می کنند ،انتظار فرا رسیدن زمستان بدبینانه نیست بلکه واقع بینانه است. اجازه بدهید درباره زمین اطلاعاتی به شما ارائه دهم:
با جنگلها آغاز می کنیم . از 6 میلیارد هکتار جنگل روی زمین 3 میلیارد هکتار آن باقی مانده ،یعنی نیمی از جنگل ها را نابود کرده ایم. البته در تراشیدن جنگل ها اول به سراغ درختهای با چوب مناسب و خوب می رویم. بنابراین از چوبهای جنگلی قابل استفاده باقیمانده روی زمین 80 درصد منابع را استفاده کرده ایم و تنها 20 درصد دیگر باقی گذاشته ایم. ما جنگلها را به زمین زراعی تبدیل می کنیم

15درصد مردم ثروتمند جهان از 85 درصد منابع جهان بهره مند میشوند. این منابع در سرتاسر کره ما پراکنده اند. 85 درصد مردم جهان فقیرند ، نه به خاطر حماقت یا بیسوادیشان بلکه به خاطر آنکه منابعشان توسط 15 درصد ثروتمندان جهان غارت میشود.

ثروتمندان زباله آلوده حاصل از تولید خود را به کشورهای فقیر صادر می کنند.هنگامی که صلح سبز فعالیت در زمینه پستانداران دریایی را شروع کرد جمعیت سیلها و والهای جهان به 5 درصد مقدار اولیه رسیده بود. این جمعیت در حال حاضر با تلاشهای صلح سبز و تصویب قوانین حمایتی به 10 درصد مقدار اولیه رسیده است . علیرغم تمام جنبش های محیط زیستی 40 سال اخیر آلاینده های محیط کم نشده اند.

فاجعه زیست محیطی نشت نفت در چین

60 تا 90 درصد ذخایر ماهی هایی که از آنها استفاده تجاری می شود به اتمام رسیده است . کربن ذخیره شده در خاک آمریکای شمالی از 6 درصد اولیه به 3 درصد رسیده است.نیمی از کرین خاکهای این قاره از معادن استخراج شده است.
26 میلیارد تن خاک هر سال به اقیانوسها سرازیر می شود و منابع آب زیر زمینی به شدت آلوده اند.کودهای شیمیایی ما در اقیانوسها حیات دریایی بعضی مناطق را از بین برده است. بیابانها با نرخ 6 میلیون هکتار در سال رو به رشد هستند. جنگلها با نرخ 16 میلیون هکتار در سال رو به نابودی هستند.قضاوت درباره آینده با شما است. بر روی کره ای زندگی میکنیم که بیابانهایش رو به افزایش و جنگلهایش رو به نابودی هستند.
گونه های حیات با سرعتی بیش از هر زمان دیگری از هنگام نابودی دایناسورها در 64 میلیون سال پیش رو به انقراض هستند.ما در هر 20 دقیقه یک گونه حیات را برای همیشه از دست میدهیم. زنبورهای آمریکای شمالی به نیمی از جمعیت قبلی خود تقلیل یافته اند.این روند در اروپا و آسیا هم مشاهده شده است. به خاطر از دست دادن 50 درصد منابع مرجان، دریاهای امروز 30 درصد از دریاهای 50 سال پیش اسیدی تر هستندو شواهد نشان می دهند تمام منابع مرجانی جهان از بین خواهند رفت.
ما در حال از بین بردن ثروت حقیقی هستیم. ثروت حقیق مس, فولاد, ماهیها،آبها و جنگلها هستند.
بیایید نگاهی به مثالهای خوبی از توسعه پایدار در جهان بیاندازیم:
ارتش آمریکا در 1944 بیست و نه راس گوزن را برای تغذیه سربازان به جزیره سنت ماتیو برد. جنگ به پایان رسید , سربازها جزیره را ترک کردند و گوزنها باقی ماندند. هیچ دشمن بالقوه ای جان گوزنها را تهدید نمی کرد.
چند بیولوژیست در دهه 1950 به جزیره رفتند و بیش از سیصد راس گوزن را در آنجا شمارش کردند. ولی جزیره مانند هر زیستگاه دیگری و از جمله کره ما ظرفیت مشخصی دارد،ظرفیت تبدیل انرژی خورشیدی به موادی که می تواند مورد تغذیه گونه های زیستی قرار بگیرد.
بیولوژیست ها تخمین زدند که جزیره ظرفیت پذیرش 3000 گوزن را داشت. در 1966 شش هزار گوزن در جزیره زندگی می کرد. و در طول یک زمستان تمام آنها از بین رفتند. زیرا ذخایر غذایی جزیره به پایان رسیده بود.اگر تصور می کنید این حیوانات به خاطر حماقت خود از بین رفته اند بیایید نگاهی به رفتار انسانها بیاندازیم:
جزیره ایستر آکنده از منابع جنگلی و ماهیهای قابل صیدبود. وقتی مصرف منابع جزیره به چند برابر ظرفیت پایدار آن رسید جمعیت ساکنین جزیره از بین رفت. برخی مجسمه های جزیره نیمه تراشیده باقی مانده است.ساکنان جزیره تا دقایق آخر تصور درستی از کمبود منابع خود نداشتند و به کار خود ادامه دادند.
آیا ممکن است منابع غذایی کره زمین به همین شکل پایان برسد؟
آیا به خاطر دارید قرار بود با ظهور کامپیوتر مصرف کاغذ کم شود؟امروزه 300 میلیون تن کاغذ در سال مصرف می شود. شش برابر بیشتر از زمانی که کامپیوتر مورد استفاده روزمره بود. کامپیوتر باعث صرفه جویی در مصرف کاغذ نشده است.پیشرفت تکنولوژیکی باعث حفظ منابع طبیعی ما نشده است.
تکنولوژی دستیابی به منابع را برای ما آسان تر و ارزان تر می کند و در نتیجه مصرف ما بالا تر می رود. در اقتصاد به این اثر ، اثر بازگشتی می گویند.
اگر تصور میکنید با اختراع تکنولوژیهای پیشرفته تر میتوانیم از این مسیر مرگبار رها بشویم، باید بگویم که شواهد تاریخی حدس شما را تایید نمی کنند.
در 200 سال اخیر بین 1750 تا 1950 میلادی مصرف منابع زمین به هزار برابر اول این دوره رسیده است. یعنی در سال 1950 منابع زمینی هزار برابر سال 1750 مصرف می شده اند. در سال 1970 مصرف منابع زمینی به 2000 برابر آن در سال 1950 رسید. در 1990 مصرف منابع زمین به 4000 برابر آن در سال 1950 رسید. امروز ما منابع زمین را 8000 بار بیشتر از 1950 مصرف می کنیم. هر سال 50 درصد بیش از آنچه زمین می تواند تولید کند مصرف می کنیم. و این شامل ماهی ،مس،فولاد،سوخت طبیعی چوب و معادن طبیعی و کانی است.
انقلاب الکترونیکی ما جا پاهای بزرگی بر جای گذاشته است. می خواهیم اقتصاد خود را هر سال 3 تا 4 درصد رشد بدهیم. در حال رشد مصرف خود به اندازه سه و نیم درصد در سال هستیم. بیایید فرض کنیم بتوانیم اقتصاد خود را رشد دهیم و در عین حال مصرف خود را کاهش دهیم. یعنی میخواهیم کاری کنیم که در تاریخ سابقه نداشته است. اگر مصرف سالیانه را از سه و نیم درصد به یک درصد کاهش دهیم. در این صورت این تصویری از 70 سال بعد ماست:
منابع مصرفیی با نرخ رشد هدف 1 درصد در سال تا هفتاد سال آینده باید مورد مصرف ما قرار گیردوجود نخواهد داشت. همین امروز بیش از نیمی از منابع ماهی و جنگلی را مصرف کرده ایم. از کجا می توانیم منابع مصرف 70 سال آینده را تامین کنیم؟
تکنولوژی نمی تواند ظرفیت تولید زمین را بالا ببرد. تکنولوژی فقط به ما کمک می کند که ظرفیت منابع موجود را سریعتر تخلیه و مصرف کنیم. وقتی مصرف از تولید فراتر می رود ما محکوم به از بین رفتن می شویم. این قانون طبیعت است. این قانون صیاد و صید است. گرگها گوزن ها را از بین می برند ،خودشان از بین می روند. جمعیت گوزنها افزایش می یابد و در نتیجه تعداد گرگها بیشتر می شود. وقتی مصرف از ظرفیت تولید فراتر می رود هر چه سرعت مصرف بیشتر می شود زمان سقوط سریعتر فرا می رسد.تنها چیزی که دوام در یک زیستگاه را ممکن میکند مصرف زیر خط تولید است. هیچ مثالی در طبیعت وجود ندارد که موید فرض رشد پایدار باشد. رشد پایدار در طبیعت وجود ندارد.
می توانید طرفداران محیط زیست را به سخره بگیرید ،می توانید مطالب بالا را مسخره کنید یا بدبینانه تلقی کنیدولی طبیعت و قوانینش را نمی توانید به استهزا بگیرید.
برای نجات احتیاجی به کارهای بزرگ و ایده های متحیر العقول نیست . اگر صاحب زمین پر درختی هستید به کاشت درخت در آن ادامه دهید نه به تراشیدن زمین از درخت. ما به قهرمانانی از میان مردمان عادی احتیاج داریم . قهرمانانی که با قبول ریسک مورد مخالفت یا استهزا قرار گرفتن با شجاعت از موضع خود و طبیعت دفاع می کنند.
هر رودخانه و دریاچه ای را تبدیل به اسباب تولید پول نکنیم. طبیعت را مقدس بدانیم و به آن عشق بورزیم.
تغییری که لازم است اختراع تکنولوژیهای جدیدی نیست بلکه تقویت رابطه دوستانه و مقدس با طبیعت است. اگر از موضع متواضعانه برخورد کنیم و مصرف را کاهش دهیم امکان زندگی روی زمین را برای فرزندان فراهم کرده ایم.
گزیده سخنرانی رکس وایلر در تیرماه 1391 در کانادا
رکس وایلر از بنیانگذاران صلح سبز است که در سال 1971 در ونکوور و در قایق ماهیگیری به نام صلح سبز آغاز شد.
اولین اقدام این گروه مردم نهاد مخالفت با آزمایش بمب اتمی توسط آمریکا در آلاسکا بود که می توانست منجر به زمین لرزه ها و سونامی وسیع و مخرب شود. آمریکا با دستگیری و توقف این گروه به ازمایش مخرب خود ادامه داد ولی حرکت این گروه منجر به واکنش شدیدی از طرف افکار عمومی و متعاقبا توقف همیشگی آزمایشهای اتمی آمریکا در این جزیره شد.
گروه صلح سبز امروز شناخته ترین گروه فعال زیست محیطی در سراسر جهان است.

بمب تزار

بمب هیدروژنی یا بمب گرماهسته‌ای نام رایج وسایل انفجاری است که در آن‌ها از انرژی آزاد شده در فرآیند همجوشی هسته‌ای برای تخریب استفاده می‌شود.

به دلیل نیاز به حرارت زیاد برای شروع همجوشی، از یک بمب شکافت هسته‌ای به عنوان چاشنی بمب هیدروژنی استفاده می‌شود. از این بمب تا کنون به طور رسمی در جنگی استفاده نشده‌است اما قدرت تخریبی این بمب ۲۰۰ برابر یک بمب اتمی است .

ساز و کار
در این نوع بمب، با ایجاد یک انفجار اورانیومی یا پلوتونیومی، دمایی معادل چندین میلیون درجه سلیسیوس ایجاد می‌شود.ایزوتوپهای هیدروژنی که در بمب بکار رفته‌اند، تحت این شرایط با یکدیگر جوش می‌خورند و به هلیم تبدیل می‌شوند و در این همجوشی، انرژی بسیار زیادی را آزاد می‌سازند. بنابراین در این نوع بمب، ترکیبی از شکاف هسته‌ای و همجوشی هسته‌ای بکار رفته‌است.بمب اتمی نسبتا کوچکی که شهر ژاپنی هیروشیما را نابود کرد، قدرت انفجاری معادل ۲۰۰۰۰ تن، تری‌نیتروتولوئن (تی‌ان‌تی)، که یک ماده انفجاری عادی امروزی است، داشت.در مقابل، بزرگترین بمب هیدروژنی‌ای که تاکنون برای آزمایش، منفجر شده، معادل ۵۰ مگاتن تی‌ان‌تی قدرت انفجاری داشته‌است.نام این بمب بمب تزار بود که اتحاد جماهیر شوروی آن را در سال ۱۹۶۱ آزمایش کرد. این قدرت انفجاری ۲۵۰۰ برابر قدرت انفجاری بمب هیروشیماست.


نحوه انفجار
برای انجام عمل پیوند باید هسته دو اتم را به شدت به یکدیگر برخورد نموده، تا با هم پیوند خورده و در هم ذوب شوند. اما دافعه الکترواستاتیکی بین دو هسته، مانع بزرگی در این راه محسوب می‌شود و در فواصل بینهایت نزدیک این دافعه فوق‌العاده زیاد است. بنابراین بایستی به هسته‌ها آنقدر سرعت داد که از این مانع عبور نمایند. می‌دانیم که سرعت ذرات در هر گازی بستگی به درجه حرارت آن گاز دارد. پس کافی است درجه حرارت را آنقدر بالا ببریم تا سرعت لازم برای عبور از این مانع بدست آید. درجه حرارت لازم برای این کار چندین میلیون درجه سانتیگراد است و چنین حرارتی در کره زمین وجود ندارد. اما اگر یک بمب اتمی در وسط توده‌ای از هسته‌های سبک منفجر شود، حرارت فوق العاده‌ای که از انفجار بمب حاصل می‌شود، حرارت هسته‌های سبک را به قدری بالا می‌برد که پیوند آنها را امکانپذیر سازد. این موضوع اساس ساختمان بمب حرارتی و هسته‌ای (ترمونوکلئور) می‌باشد.
همانطوری که در کبریت عادی برای آتش گرفتن ابتدا فسفر موجود در آن بر اثر مالش محترق می‌شود و آنگاه باروت را روشن می‌سازد، در بمبهای (حرارتی و هسته‌ای) نیز ابتدا یک بمب اتمی معمولی منفجر می‌شود و در نتیجه انفجار توده‌ای از اجسام سبک را به حرارت فوق‌العاده‌ای می‌رساند، بطوری که هسته‌های آنها به هم می‌پیوندند و آنگاه انفجار مهیب‌تری انجام می‌گیرد.
بعد از انفجار یک بمب اتمی معمولی، عمل سرد شدن به سرعت انجام می‌گیرد. بنابراین، باید فعل و انفعالاتی را در نظر گرفت که در آنها عمل پیوند به سرعت انجام گیرد. اگر یک بمب اتمی را در مخلوطی از دوتریوم و تریتیوم محصور کرده و مجموعه را در یک محفظه با مقاومت مکانیکی زیاد قرار دهیم، پس ازانفجار بمب اتمی محیط مساعدی برای یک فعل و انفعال ترمونوکلئور (فعل و انفعال هسته‌ای گرمازا) بوجود می‌آید و در اثر آن عمل پیوند هسته‌ها انجام شده و هلیوم بوجود می‌آید.
در نتیجه این فعل و انفعال، حدود هفده میلیون الکترون ولت، انرژی آزاد می‌شود. این میزان انرژِی نسبت به واحد وزن ماده قابل انفجار، در حدود چهار برابر انرژی است که از شکسته شدن اورانیوم حاصل می‌شود. به عبارت دیگر در موقع پیوند هسته‌های دوتریم و تریتیوم، انرژی بیشتر بر واحد جرم نسبت به شکافته شدن هسته‌های اورانیوم رها می‌شود.


بمب تزار

بمب تزار (به روسی: Царь-бомба) نام مستعار بمب هیدروژنی AN602 و قوی‌ترین بمب اتمی آزمایش شده تاکنون است. این سلاح به نام‌های Kuz`kina Mat`(به روسی : Кузькина мать، مادر کوزکا) نیز شناخته شده است.

این بمب توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی طراحی شده و میزان بازدهی آن را حدود ۱۰۰ مگاتن تی‌ان‌تی پیش بینی کردند؛ ولی عملکرد واقعی بمب در آزمایش حدود ۵۰ مگاتن، به منظور کاهش ذرات رادیوکتیو بود. این عملکرد یکی از موفق‌ترین تلاش ها برای کاهش ذرات رادیواکتیو بود و این بمب پاک‌‌ترین بمب هسته‌ای از نظر ذرات خطرناک رادیواکتیو می‌باشد که تاکنون ساخته شده‌است. تنها یک بمب از این نوع ساخته و در تاریخ ۳۰ اکتبر سال ۱۹۶۱ در مجمع‌الجزایر نوایا زملیا آزمایش شد.

نمونه‌های باقی‌مانده از روکش بمب در موزه تسلیحات هسته‌ای روسیه، ساروف (آرزاماس-۱۶)، و موزه تسلیحات هسته‌ای و مؤسسه تحقیقات فنی فیزیک روسیه، سنژینسک (چلیابینسک-۷۰)، نگهداری می‌شوند.