مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی
مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

ماشین ضد جاذبه ویکتور گربنیکوف

ویکتور استپانوویچ گربنیکوف یک علاقه مند حشره شناس بود که حوزه مورد علاقه اش حشرات بودند. اما یکبار او توانست  کشفی غیر منتظره بکند که آن را کامل و صادقانه در کتاب دنیای من که در نووسیبیرسک به تعداد هزار جلد منتشر شد ارائه داد. این کشف شگفت انگیز در تابستان 1988 روی داد زمانیکه این دانشمند در زیر میکروسکوپ در حال مشاهده پوشش کیتینی(1) سوسک ماه(2) می بود.


او از الگوی درونی بالها شگفت زده شد. این ترکیبی بود مرتب انگار چاپ شده همانند لانه زنبور. فهم اینکه طبیعت برای چه چنین ساختار بیش از حد خوب رو ساخته است مشکل می بود اگر یک اتفاق نمی افتاد!
محقق بدون هیچگونه هدفی دقیقا همان سلولهای غیر عادی رو بر روی یک سطح قرار داد. در اینجا بود که یک اتفاق عجیب رخ داد: اون قطعه از انبر جدا شد چند ثانیه در هوا معلق ماند و سپس آرام بر روی میز افتاد. کاملا مشخص بود که این سطوح بر هم اثر می گذارند. ویکتور استپانوویچ این آزمایش رو بارها تکرار کرد.هر بار یک سطح بر روی دیگری معلق می  ماند.

سپس این دانشمند توسط سیم چندین بال رو بهم متصل کرد و یک چیزی شبیه بلوک کیتینی درست کرد. و در اینجا نه تنها جسم بسیار سبک بلکه بست کاغذ به راحتی بر روی بلوک در هوا معلق نگه می داشت و حتی این گیره کاغذ برای مدتی نامرئی شد انگار به بعد دیگری رفت. گربنیکوف متوجه شد که اتفاقی با یک مسئله جدید برخورد کرده: او پدیده ضد گرانش رو کشف کرده بود.بعدا این دانشمند کشف خود رو اثر ساختار حفره ای نامید.


گربنیکوف بدقت ساختار بستر بال رو زیر میکروسکوپ بررسی کرد و سپس توانست مدل تجربی آن را بسازد. دو سال وقت صرف شد تا او بتواند از سه پایه نقاشی خود که در زیر آن سطحی قابل کنترل که با ساختار حفره ای پوشش داده شده یک مدل کوچک پرنده برای یک نفر بسازد.

اولین پرواز خود را گربنیکوف در شب 17 به 18 ماه ماچ در خیابان واسخنیل در شهرک سلخوزآکادمی در حومه نووسیبیرسک یعنی همانجایی که زندگی می کرد انجام داد.


اولین پرواز رو او چنین تعریف می کند: مستقیم از سطح خیابان بلند شدم و فکر می کردم که در ساعت دو شب همه خواب هستند و کسی من را نمی بیند. بالا رفتن خوب شروع شد اما بعد از چند ثانیه زمانیکه خانه ها با تک و توک چراغ های روشن در زیر پای من از من دور شدند و من حدودا صد متر از زمین فاصله داشتم احساس بدی بهم دست داد احساسی همانند قبل از از هوش رفتن. می خواستم پائین بروم اما اینکار رو نکردم که بسیار اشتباه بود زیرا انگار نیرویی بسار قوی کنترل حرکت و سنگینی را از من گرفت و به طور اجتناب ناپذیری به طرف شهر کشاند.


او وارد منطقه ساختمانهای نه طبقه شد از زمینهای برفی و جاده نووسیبیرسک آکادمگورودوک گذشت و به شهر فرو رفته در خواب نزدیک شد. او به لوله های کارخانه جات که در حال دود کردن بودند نزدیک شد.

با سختی هرچه تمام تر موفق به پیکربندی دوباره (3)اضطراری بلوک شدم – حرکت افقی شروع به کند شدن کرد. در تلاش چهارم توانستم او را خاموش کنم و بر روی منطقه زاتولینکو معلق بمانم. با یک نفس راحت از اینکه این نیروی خشن از بین رفت من دوباره شروع به لغزش کردم ولی نه به طرف شهرک واسخنیل که به سمت راست و شهر تولماچوا که اگر یک وقت کسی مرا دیده بود بتوانم راه گم کنم.


در روز بعد اخبار تلویزیون و روزنامه ها برای این دانشمند بسیار مضطرب کننده بود. تیتر های (یوفو بر روی شهر زاتولینکو) یا (دوباره فرازمینیها؟) کاملا نشاندهنده این بودند که پرواز او مورد ردیابی قرار گرفته. بعضی از مردم اینو به منزله پدیده بالنهای درخشنده و یا دیسک می پذیرفتند و بعضی دیگر تائید می کردند که یک یوفوی واقعی با پنجره ها و اشعه دیده اند.
از آن زمان این مخترع دستگاه خود رو بهبود بخشید و گاه و بیگاه نسبتا به مسافتهای دور و تا چهارصد کیلیومتر به قلب طبیعت سفر می کرد تا بتواند بر روی حشرات تحقیق کند. به طور معمول پروازها در تابستان صورت می گرفت.

گنادی مویسوویچ زادنپروفسکی در اینباره صحبت می کرد و بر روی مونیتور تصاویر گربنیکوف و دستگاه عجیب او و همینطور پرواز او را نشان می داد.می توانیم اعتراف کنیم که حتی برای ما یوفولوگ ها که به خیلی چیزهای غیر معمول عادت داریم و در موقعیتهای غیر منتظره ای قرار می گیریم فهم واقعیت این کشف بسیار سخت بود.

پروازهای گربنیکوف
گربنیکوف پرواز های خود رو به این صورت توضیح می دهد:
یک روز گرم تابستان. دوردست ها در مه آبی و بنفش غرق می شوند. من در ارتفاع سیصد متر از سطح زمین در حال پرواز هستم به عنوان نقطه مرجع دریاچه دوردستی رو انتخاب می کنم – یک لکه روشن و کشیده در مه. بین زمینهای کشاورزی و روستاها راه ها پیچ خورده اند. آنها به سمت راه های شوسه کشیده می شوند که این شوسه ها هم خود به سمت جاده های آسفالته کشیده می شوند.هم اکنون من در سایه ابر ها هستم.سرعت رو بیشتر می کنم.این کار برای من خیلی راحت است. و از سایه بیرون می آیم. جریانهای هوا مرا در هوا نگه نداشته اند – من بال ندارم – در پرواز من بر روی یک سطح مربعی شکل کمی بزرگتر از سطح روی میز بر روی پاهایم می ایستم با پایه و دو دسته (دستگیره) که من آنها را در دست دارم و با کمک آنها دستگاه رو کنترل می کنم. افسانه است؟ چه بگویم.
از پائین مرا نمی بینند: حتی در حالت پرواز با ارتفاع کم من بیشتر اوقات سایه نمی اندازم. ولی به هر حال همانطور که بعدا متوجه شدم مردم بعضی مواقع چیزهایی به جای این آسمان نورد می بینند: یا بالونهای درخشنده یا دیسک و یا ابری افقی با لبه های تیز که همانند ابر حرکت نمی کند. بیشتر مردم چیزی نمی بینند و من از این راضی هستم. مهم تر از اون من فعلا نتونستم مشخص کنم که چه چیزی معین کننده پدیدار شدن و پنهان شدن است. بنابراین اعتراف می کنم که سعی بسیار می کنم در این حالت از برخورد با مردم دوری کنم برای همین به شهرها و روستاهای دور دست پرواز می کنم و راه ها و جاده ها رو به سرعت طی می کنم بعد از اینکه متوجه بشوم در آنها کسی نیست.

افسوس که طبیعت خیلی زود در برابر من محدودیت های سختی رو قرار داد: اگر بنا بر مشاهده باشد که مشاهده می کنم ولی عکس گرفتن ممنوع. تمام نگاتیوهای عکاسی که در دوربین بود و یا در جیب داشتم همگی سوختند (همانند برخورد نور با نگاتیو) در همین حال تقریبا همیشه هر دو دست مشغول هستند و فقط یک دست را برای دو سه ثانیه می توان آزاد کرد.


می خواهم از گربنیکوف همش نقل قول کنم ولی هر کسی که با کار با اینترنت آشنایی دارد به راحتی می تواند تمامی جزئیات و کامنتها رو همراه با دیدن عکسها در سایتهای مختلف مطالعه و مشاهده کند. در ضمن سرعت متوسط پرواز این دستگاه تا 1200 کیلومتر در ساعت محاسبه شده است. همانند هواپیمای جت. با اینحال هیچگونه حالت ناخوش آیندی احساس نمی گردد! محشره!
به سرنوشت کشف گربنیکوف حسادت نخواهید کرد. در نووسیبیرسک فعالانه سازمانی در حال فعالیت است بنام کمیته مبارزه با علوم دروغی. این کمیته این داشمند رو بدون قید و شرط در زمره شارلاتان ها قرار داد. بد تر از اون اینکه این دانشمند حقیقت شناس دارای تحصیلات متوسطه بود زیرا زمانی که او باید درس می خواند او در اردوگاه های استالینی بود زیرا پدرش دشمن ملت شناخته شده بود.
در بهار 2001 این دانشمند به دلیل سکته فوت کرد. هم اکنون علاقه مندان زیادی در حال تلاش برای ساخت دستگاه ضد جاذبه گربنیکوف با کمک نوشته های بر جا مانده از او هستند.

1-Chafer
2-Chitin
3-Reconfiguration

نظرات 3 + ارسال نظر
رها 1392/05/23 ساعت 22:12 http://s2a.ir

سلام دوست خوبم
وب قشنگی داری
خوشحال میشم به وب من هم سر بزنی
میتونی برای وبلاگت آدرس جدید ثبت کنی
http://s2a.ir

پوریا 1392/06/07 ساعت 15:21 http://COPYRIGHT29.IR

سلام
ممنون از مطالب خوبتون
خسته نباشید
به منم سربزنید خوشحال میشم تبادل لینک دشاته باشیم

alireza 1392/11/16 ساعت 13:39 http://petter.rozblog.com

ali bod lotfan be veb man bia

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد