در 18 سالگی چون خانواده اش از تأمین مخارج وی عاجز بود به شهری در آن حوالی نقل مکان کرد و در آنجا شاگرد «م.میله» داروساز شد. مسئولیت اصلی او انجام کارهای روزمره و بی اهمیت داروخانه بود.
در نزدیکی داروخانه یک مدرسه دامپزشکی بود و کلود گاهگاهی برای آن دارو می برد. بعضی وقتها در آنجا می ماند و عملیات جراحی را که بر روی جانوران زنده صورت می گرفت تماشا می کرد. تشریح زنده او را به شدت مجذوب می ساخت و گاهی با استاد کار خود درباره آن به بحث می پرداخت. وقتی که تجربه وی بیشتر شد فرصت یافت که مواد ساده را تولید کند و اولین ماده ای که ساخت واکس کفش بود که به او غرور داد و به قول خود او «اینک می توانستم چیزی بسازم، دیگر مردی شده بودم»...
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...