مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی
مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

رنه ژوست آئویی

رنه ژوست آئویی، کانی‌شناس بزرگ فرانسوی، کار خود را با خوانندگی آغاز کرد. سپس کشیش شد و بعدها به لباس استاد زبان یونانی درآمد.
او در ضمن آموزش زبان یونانی، به مطالعه‌ی کانی‌ها و جمع‌آوری نمونه‌ی بسیاری از آن‌ها پرداخت. در زمان انقلاب فرانسه، مورد بدگمانی قرار گرفت و زندانی شد. بنا بر خواهش او، نمونه‌های کانی‌هایی که جمع‌آوری کرده بود، در اختیارش قرار گرفت و مطاله‌ روی کانی‌ها را در زندان ادامه داد. هنگامی که می‌خواستند او را از زندان آزاد کند، چون کارش ناتمام مانده بود، در زندان ماند تا مطالعه‌ی خود درباره‌ی کانی‌ها و طبقه ‌بندی آن‌ها را به پایان رساند. بیش‌تر مطالعه‌ی آئویی در زندان، به پیدا کردن نظم در بلور‌های کانی‌ها صرف شد و سرانجام در پی رو‌یداد تصادفی ساده‌ای، به راز مهمی درباره‌ی ساختمان بلورها دست یافت. هنگام مطالعه‌ی یک بلور کلسیت با سطح‌های لوزی‌، این بلور از دستش افتاد و شکست.
آئویی با شگفتی مشاهده کرد که قطعه‌ها‌ی به دست آمده از این رخ‌داد، هر چند اندازه‌ی گوناگونی دارند، اما شکل لوزی در همه‌ی آن‌ها وجود دارد. آئویی پس از این روی‌داد، شکل‌ها دیگری از کلسیت را شکست و مشاهده کرد که قطعه‌های به دست آمده از شکستن، همگی شکل بلور آغازین را دارند.‌او با این آزمایش‌ها این حقیقت را ثابت کرد که هر چیز بلوری، شکل ویژه‌ای دارد که همواره حفظ می‌شود؛ بلورهای کوچک یک بلور درشت، پهلو به پهلوی یکدیگر قرار گرفته‌اند و امتداد یال‌ها آن‌ها شبکه‌ی منظمی را به وجود می‌آورد و شکل بلورهایی که از یک چیز بلوری ممکن است به وجود آید، به چگونگی کنار هم قرار گرفتن بلورهای اولیه‌ی آن چیز بازمی‌گردد.
همچنین، او قانون‌های مربوط به تقارن بلورها را کشف کرد. آئویی برای نخستین‌بار 7 دستگاه یا 7 شبکه‌ی اصلی بلوری‌شدن را برای کانی‌ها در نظر گرفت که تا امروز مورد پذیرش همه‌ی زمین ‌شناسان است. پژوهش‌ها جدید نیز وجود این شبکه‌ها را ثابت کرده‌اند. برای مثال، مطالعه‌ی بلورها با پرتوهای ایکس نشان داد اتم‌هایی که کانی‌های گوناگون را به وجود می‌آورند، روی گره‌های یکی از هفت شبکه، که آن‌ها را شبکه‌ی اصلی می‌نامند، قرار گرفته‌اند...

ادامه مطلب ...

کشف ذراتی که سریع‌تر از نور حرکت می‌کنند

دانشمندان پروژه اوپرا نوترینوهایی را ردیابی کرده‌اند که با سرعتی بیش‌تر از سرعت نور در خلأ از سرن به ایتالیا رسیده‌اند. آیا مهم‌ترین اصل بنیادی فیزیک نوین نقض شده است؟
ذوالفقار دانشی: شب گذشته، انتشار مقاله‌ای آنلاین در پایگاه‌های خبری علمی زلزله‌ای در دنیای فیزیک به‌پا کرد. آنتونیو اردیتاتو و همکارانش در آزمایشگاه OPERA واقع در ایتالیا اعلام کرده‌اند بیش از 2 سال است ذرات نوترینوی تولیدشده در شتاب‌دهنده‌های سرن را ردیابی می‌کنند و 16هزار مورد را ثبت کرده‌اند که این ذرات سریع‌تر از سرعت نور به این آزمایشگاه می‌رسند. هرچند این موضوع با شک و تردید بسیاری از فیزیک‌دانان جهان روبرو شده، اما کنفرانسی اضطراری امروز در سرن برگزار خواهد شد تا نتایج این تحقیق در آن ارایه شود.
نوترینوهای پرسرعت
به گزارش نیچر، آزمایشگاه اوپرا (مخفف عبارت Oscillation Project with Emulsion-tRacking Apparatus) در آزمایشگاه ملی گرن‌ساسو ایتالیا و درعمق 1400 متری زمین واقع شده و هدف از آن، بررسی ذرات نوترینو است. نوترینو، ذره‌ای زیراتمی است که 80سال از کشف آن می‌گذرد و از آن‌جاکه به‌ندرت با ماده واکنش می‌دهد، اطلاعات کمی درمورد آن وجود دارد. این ذره جرم فوق‌العاده اندکی دارد، به انواع مختلفی در طبیعت وجود دارد و به‌تازگی مشخص شده که از نوعی به نوع دیگر تبدیل می‌شود. آشکارسازهای اوپرا وظیفه داشتند بررسی تبدیل نوترینوهای میون تولیدشده در سرن را به نوترینوهای تاو بررسی کنند.
به گفته دکتر اردیتاتو، گروه اوپرا فاصله 730 کیلومتری آشکارساز تا سرن (در نزدیکی ژنو سوییس) را با دقت کمتر از 20 سانتی‌متر اندازه‌گیری کرده و با استفاده از ساعت‌های اتمی، دقت زمان‌سنجی خود را به کمتر از 10 نانوثانیه (هر ثانیه برابر یک میلیارد نانوثانیه است) رسانده‌اند. طی 2 سال آزمایش، آن‌ها 16هزار ذره نوترینو را ثبت کرده‌اند که 60 نانوثانیه زودتر از زمانی که نور این مسافت را با سرعت 299,782,458 متر بر ثانیه طی می‌کند، به آشکارساز رسیده‌اند. از نظر محاسبات آماری، این اختلاف شش برابری آن‌قدر معتبر هست که به‌عنوان کشفی جدید مطرح شود.
اما چرا این موضوع تا این اندازه مهم است؟ آلبرت اینشتین در سال 1905 نظریه نسبیت خاص خود را بر اساس 2 اصل بنا کرد، یکی اصل نسبیت و دیگری اصل بالاترین سرعت که می‌گفت «سرعت نور در خلاء یعنی 299,782,458 متر بر ثانیه حد بالایی سرعت‌هاست و تمام ناظران لَخت (ناظرانی که شتابی به آنها اعمال نمی‌شود) آن‌را به یک مقدار اندازه‌گیری می‌کنند. نظریه نسبیت خاص تاکنون بارها و بارها آزمایش شده و تمام پیش‌بینی‌های آن با دقت مثال‌زدنی تایید شده است. حال سوال اینجاست که اگر نتایج آزمایش اوپرا تایید شود، آیا این اصل بنیادی نقض خواهد شد؟
این اولین بار نیست
البته این اولین بار نیست که چنین چیزی مطرح می‌شود. در سال 2007 / 1386، آزمایشMINOS در مینه‌سوتای آمریکا که ذرات نوترینوی تولیدشده در فرمی‌لب را جستجو می‌کرد، به نتایج مشابهی رسید؛ اما از آن‌جا که اندازه‌گیری فاصله در آن آزمایش به‌مقدار کافی دقیق نبود و خطای آزمایش در مقایسه به نتایج بسیار بالا بود، اهمیت چندانی به نتایج آن داده نشد.
به گزارش پایگاه خبری فیزاورگ، برای آن‌که نتایج آزمایش اوپرا تایید شود، چند آزمایشگاه دیگر باید این آزمایش‌ها را تکرار و به همین نتیجه برسند. در حال حاضر، فقط دو مرکز روی زمین توانایی چنین آزمایشی را دارند، یکی فرمی‌لب (آزمایشگاه ملی فرمی در ایالات متحده) و دیگری تاسیسات آزمایشگاه هسته‌ای ژاپن که پس از زلزله و سونامی اسفند 1389 در شرایط مناسبی قرار ندارد. مشکل اینجاست که ابزارهای اندازه‌گیری فاصله در فرمی‌لب از دقت لازم برای دست‌یابی به دقت آزمایش اوپرا برخوردار نیستند و شاید یکی‌دو سالی طول بکشد تا این آزمایش در آنجا تکرار شود.
آیا نسبیت خاص نقض شده است؟
امروز، کنفرانسی در آزمایشگاه هسته‌ای اروپا، سرن برگزار می‌شود و گروه ایتالیایی نتایج منجر به اعلام این کشف را با جزئیات کامل اعلام خواهند کرد. فیزیک‌دانان نیز از سراسر جهان خود را به این کنفرانس رسانده‌اند تا موضوع را با دقت بررسی کنند و شاید بهتر باشد پیش از هر اظهار نظری تا پایان کنفرانس امروز صبر کرد؛ اما دانشمندان احتمالات مختلفی را مطرح کرده‌اند.
در شرایطی که برخی این احتمال را می‌دهند که نتایج آزمایش درست باشد و نوترینوها واقعا با سرعتی بیش‌از سرعت نور در خلا حرکت کرده‌اند، برخی دیگر به نتایج آزمایش‌های متعددی اشاره می‌کنند که هیچ نشانه‌ای از ذرات با سرعت بالاتر دیده نشده است. یکی از قابل‌توجه‌ترین این آزمایش‌ها، ابرنواختر 1897A در ابرماژلانی بزرگ بود (در فاصله 170هزار سال‌نوری از زمین) که در سال 1987 / 1366 اتفاق افتاد. اگر واقعا ذرات نوترینو با سرعتی بیش‌تر از سرعت نور حرکت کنند، نوترینوهای این انفجار می‌بایست سال‌ها قبل‌تر از مشاهده انفجار به زمین می‌رسید و آشکارسازهای متعدد در سراسر جهان آن‌ها را ثبت می‌کرد، درحالی‌که علایم ثبت‌شده در آشکارسازهای فیزیک هسته‌ای و تلسکوپ‌ها فقط چند ساعت باهم اختلاف داشت که دلایل آن هم مشخص است.
برخی دیگر از دانشمندان، این نتایج را به وجود ابعاد بالاتر ارتباط می‌دهند، این‌که ذرات نوترینوی تولیدشده در سرن با استفاده از ابعاد بالاتر و از مسیری کوتاه‌تر (!) به آشکارساز اوپرا رسیده‌اند و بدین تریب بدون شکستن محدودیت سرعت نور این نتیجه را رقم زده‌اند.
گروه دیگر نیز معتقدند این آزمایش احتمالا با خطایی سیستماتیک مواجه شده که به این نتیجه غیرقابل قبول منجر شده است!

نبرد گوگمل

سومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد گوگمل، (331 پ.م.) دومین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی. بیشترین مقاومت‌ها را کوردهای برزینی در نبرد گوگمل انجام دادند.

پس از پیروزی «گوگمل» اسکندر از همان میدان نبرد، یک گردان سواره نظام تحت فرماندهی «فیلُکسِنوس» به «شوش» گسیل داشت با این امید که پیش از این که همهٔ گنجینه‌ها منهدم، سوزانده، به یغما رفته یا به ایران شمالی منتقل شده باشند، شهر را اشغال کند. در رقابت با شایعهٔ پیروزی عظیم، «فیلُکسِنوس» عازم جنوب شد. امید اسکندر بر آورده شد نبرد گوگمل (۳۳۱ پ.م.) آخرین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل احتمالاً واقع در نزدیکی اربیل امروزی.
اسکندر پس از پیروزی در نبرد ایسوس (۳۳۳ پ.م.) عازم مصر شد سپس به عزم تعقیب داریوش سوم و تسخیر ایران از مصر به سوریه بازگشت و از فرات و دجله گذشت و در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی با سپاه داریوش سوم روبه رو گردید. داریوش از گوگمل بسوی همدان رفت. اسکندر نیز بجانب ایران رهسپار شده و شهرهای بابل و شوش را بسبب خیانت حکمرانان آنها بی هیچ رنجی گرفت و خزاین و نفایس بسیاری به چنگ آورد و عازم پارس و تخت جمشید شد.

درچنین روزی (نهم مهرماه ه.ش)
۳۳۱ پیش از میلاد - اسکندر مقدونی در نبرد گوگمل، شاه ایران، داریوش سوم را شکست داد و به این ترتیب امپراتوری بزرگ هخامنشی از بین رفت.

جان ری

کلود برنارد فیزیولوژیست عمده قرن 19 در فرانسه بود و بیش از هرکس دیگر در غنای علم فیزیولوژی سهم داشت. وی تحصیلات خود را از هشت سالگی تحت راهنمایی یک کشیش ناحیه شروع کرد و بر زبان لاتین و دیگر موضوعات درسی احاطه یافت و بعدا در هنگام تحصیل در مدرسه یسوعی به شاگردان خصوصی زبان و ریاضیات می آموخت.

در 18 سالگی چون خانواده اش از تأمین مخارج وی عاجز بود به شهری در آن حوالی نقل مکان کرد و در آنجا شاگرد «م.میله» داروساز شد. مسئولیت اصلی او انجام کارهای روزمره و بی اهمیت داروخانه بود.

در نزدیکی داروخانه یک مدرسه دامپزشکی بود و کلود گاهگاهی برای آن دارو می برد. بعضی وقتها در آنجا می ماند و عملیات جراحی را که بر روی جانوران زنده صورت می گرفت تماشا می کرد. تشریح زنده او را به شدت مجذوب می ساخت و گاهی با استاد کار خود درباره آن به بحث می پرداخت. وقتی که تجربه وی بیشتر شد فرصت یافت که مواد ساده را تولید کند و اولین ماده ای که ساخت واکس کفش بود که به او غرور داد و به قول خود او «اینک می توانستم چیزی بسازم، دیگر مردی شده بودم»...

ادامه مطلب ...

آدریاس وسالیوس

آدریاس وسالیوس درست پیش از نیمه شب روز 31 دسامبر سال 1514 به دنیا آمد. جد پدری و پدر بزرگ او هر دو پزشک بودند. پدر وی داروسازی مورد احترام امپراطور ماکسی میلیان اول از خانواده هابسبورگ بود. با تشویق پدر برای دنبال کردن حرفه فامیلی ابتدا به دانشگاه لوواین در نزدیکی بروکسل در بلژیک رفت و سپس در رشته پزشکی در دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت.

استادان دانشگاه از کتابهای قدیمی مانند آثار جالینوس کالبد شناس یونانی برای تدریس استفاده می کردند، در صورتی که دستیارهای آنها به تشریح سر هم بندی شده ای می پرداختند وسالیوس ادعا می کرد که از قصابی در فروشگاه گوشت چیزهای بیشتری می تواند یاد بگیرد. در سال 1536 به لوواین که امکان مطالعه روی اسکلت انسان را داشت برگشت. در بیرون شهر به جسد مرد سارقی برخورد کرد که او را از استخوانها جدا کرده بودند. وسالیوس اسکلت را قطعه قطعه را با دقت مورد مطالعه قرار داد به طوری که با چشم بسته هم می توانست آنها را تشخیص دهد. وسالیوس در 5 دسامبر سال 1537 مدرک پزشکی خود را از دانشگاه گرفت و همانطور که تعهد کرده بود تدریس کالبد شناسی را با استفاده از تشریح انجام می داد. سخنرانیهای وسالیوس بی اندازه مقبولیت عام یافت دانشحویان سالن سخنرانی را برای مشاهده تشریحهای ماهرانه وی کاملا پر می کردند. وسالیوس برای نشان دادن جزئیات کار برای حضار زیاد یا در زمانی که جسدی برای تشریح در دسترس نبود بافتها و اعضای بدن را روی کاغذ نقاشی و آنها را در کلاس آویزان می کرد، برخی از این نقاشیها بدون اجازه وی چاپ و منتشر شد. موفقیت این راهنما وی را تشویق کرد تا کتاب «ساختار بدن انسان» را منتشر کند. این اثر بزرگ در هفت جلد در سال 1543 با شرح جزئیات و سیصد تصویر منتشر شد...
ادامه مطلب ...

آریستیپوس

یکی از شاگردان سقراط که کمتر هنگام مطالعه فلسفه یونان باستان نامی از او می شنویم و منابع خیلی کمی هم حتی به انگلیسی در مورد او موجود است آریستیپوس می باشد. که در کتب تاریخ فلسفه غالبا به شکل مقدمه ای بسیار کوتاه برای وارد شدن به فلسفه اپیکوری است. شاید دلیل این امر احساس ننگی باشد که دیگر شاگردان سقراط و فیلسوفان نسل های بعد یونان باستان از او به عنوان شاگرد سقراط حس می کردند. به همین سبب سعی کردم این فیلسوف را بیشتر مورد بررسی قرار دهم تا منبع فارسی مناسبی در باره او موجود باشد.
آریستیپوس در سیرین مستعمره یونان در شمال آفریقا (لیبی) به دنیا آمد. او در جوانی به آتن رفت و در آنجا به جمع جوانان پیرو سقراط که مشغول آشکار و افشا کردن جهل و نادانی مردم آتن بودند پیوست. اما با آشکار شدن فلسفه او تبدیل به لکه ننگ پیروان او (البته از نظر دیگر همقطارانش) شد. زیرا او به دفاع از خوشگزرانی و هوسرانی بر خاسته بود و معتقد بود که هدف تمام اعمال ما لذت است، پس برای کسب لذت نیازی هم به رعایت کردن عرف های اجتماع نیست. علاوه بر این او مانند سوفیت ها (سوفسطاییان) به دریافت پول بابت آموزش هایش مشتاق بود.
تعدادی هم شاگرد جمع کرده بود که به آنها فلسفه می آموخت. او همراه با این شاگردان که دخترش اریت نیز در این جمع بود مدرسه سیرناییک را پی ریزی کرد. مدرسه سیرناییک تاثیر زیادی روی اپیکور و شک گراها گذاشت. دقیقا روشن نیست که چقدر از توسعه این مدرسه توسط خود آریستیپوس صورت گرفته است زیرا هم منابع کمی در مورد او موجود است و هم اینکه نوه اش که همنام او نیز بود کارهایی را برای این مدرسه انجام داده است...

ادامه مطلب ...