مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی
مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

تمدن بابل (7 آبان)

بابل یکی از تمدن‌های باستانی حوزهٔ میان‌رودان است و به معنی دروازهٔ خدا (باب-ایل-لون) است. بابل در میان‌رودان در حوضهٔ رود فرات قرار داشت.تمدن بابل و شاهان آن کمابیش به افسانه‌ها راه یافته‌اند. بابلیان را مبدع و مخترع بسیاری چیزها می‌دانند و فراوان کرده‌های بابلیان است که تا امروز به جا مانده‌است. از جمله ۱۲ بخش کردن روز و وضع هفته به عنوان بخش زمان.


نام بابل که شهر اصلی این تمدن بود به معنی شهر مقدس است، هر چند در تورات از آن به زشتی یاد شده و بر آن نفرین رفته‌است.
باغ‌های معلق بابل از عجایب هفتگانه‌ی دنیای قدیم بوده و کنارش دیوارهای حصار بابل از شهرتی همطراز برخوردار است. دیوارهایی که چنان عریض بود که ارابه‌ای را می‌شد بر فراز آنها راند.
سرانجام امپراتوری قدرتمند بابل به دست کوروش کبیر در ۷ آبان سال ۵۳۹ پیش از میلاد گشوده شد و پادشاه مغلوب ِآن (نبونعید یا نبونیدوس) به کرمان تبعید گردید. ساتراپ بابل بخشی از شاهنشاهی هخامنشی و ثروتمندترین ساتراپ گردید. کوروش به یهودیان امکان داد به سرزمین خویش باز گردند، شماری از آنان به سرزمین ایران کوچ کردند.

نبرد گوگمل

سومین نبرد اسکندر و ایرانیان در نبرد گوگمل، (331 پ.م.) دومین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی. بیشترین مقاومت‌ها را کوردهای برزینی در نبرد گوگمل انجام دادند.

پس از پیروزی «گوگمل» اسکندر از همان میدان نبرد، یک گردان سواره نظام تحت فرماندهی «فیلُکسِنوس» به «شوش» گسیل داشت با این امید که پیش از این که همهٔ گنجینه‌ها منهدم، سوزانده، به یغما رفته یا به ایران شمالی منتقل شده باشند، شهر را اشغال کند. در رقابت با شایعهٔ پیروزی عظیم، «فیلُکسِنوس» عازم جنوب شد. امید اسکندر بر آورده شد نبرد گوگمل (۳۳۱ پ.م.) آخرین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم در گوگمل احتمالاً واقع در نزدیکی اربیل امروزی.
اسکندر پس از پیروزی در نبرد ایسوس (۳۳۳ پ.م.) عازم مصر شد سپس به عزم تعقیب داریوش سوم و تسخیر ایران از مصر به سوریه بازگشت و از فرات و دجله گذشت و در گوگمل واقع در نزدیکی اربیل امروزی با سپاه داریوش سوم روبه رو گردید. داریوش از گوگمل بسوی همدان رفت. اسکندر نیز بجانب ایران رهسپار شده و شهرهای بابل و شوش را بسبب خیانت حکمرانان آنها بی هیچ رنجی گرفت و خزاین و نفایس بسیاری به چنگ آورد و عازم پارس و تخت جمشید شد.

درچنین روزی (نهم مهرماه ه.ش)
۳۳۱ پیش از میلاد - اسکندر مقدونی در نبرد گوگمل، شاه ایران، داریوش سوم را شکست داد و به این ترتیب امپراتوری بزرگ هخامنشی از بین رفت.

شوش

شهر شوش با ۵/۶ کیلومتر مربع مساحت در ۲۴ کیلومتری جنوب غربی دزفول و ۱۱۵ کیلومتری شمال غربی اهواز بین ۳۲ درجه و ۲ دقیقه عرض شمالی و۴۷ درجه و ۱ دقیقه طول شرقی نسبت به نصف النهار گرینویچ قرار دارد. بلندی شهر شوش از سطح دریا ۸۷ متر وفاصله هوایی تا تهران ۴۷۹ کیلومتر است. فاصله زمینی شوش تا تهران ۷۶۶ کیلومتر، تا اهواز ۱۱۵ کیلومتر، تا دزفول ۲۴ وتا اندیمشک ۳۸ کیلومتر است. حدود ۱۳۲۹ هـ.ش به مرکز بخش تبدیل شد.


شهر باستانی شوش از مراکز تمدن قدیم، از معروفترین شهرهای دنیا، پایتخت چند هزار ساله مملکت عیلام وهمچنین پایتخت زمستانی امپراطوری هخامنشی بوده‌است. حمزه اصفهانی شوش را چنین توصیف نموده: شوش به معنی شهر زیبا، باصفا، خوب و لطیف. در تورات و در قاموس موسی درباره شوش آمده‌است: شوشن یا شوشان درعبری زنبق بوده، در یونان سوسنای می‌گفتند و نامهای دیگرش «سوسا» «سوس» بوده، قسمت بزرگی از ولایت شوش و عیلام را هم «سوسیانا» یا «سوزیانا» می‌گفتند. شوش یا شوشن نام همه گیاهان تیره سنبل و زنبق و نرگس و اسپرغم به شمار می‌رود. شوش در قرون وسطی آباد و مرکزی بزرگ برای خوزستان بوده‌است که در آن روزگار چندین شهر، آبادی و حومه داشته و در آن شهر قلعه‌ای محکم و قدیمی، بازارهایی با شکوه و مسجدی با ستونهای گرد وجود داشته‌اند. این شهر به داشتن منسوجات ابریشمی خام، ترنج، انار و نیشکر معروف بوده‌است. آرامگاه دانیال نبی در شهر شوش واقع گردیده‌است. شوش در دوره اسلامی نیز مدتها از شهرهای پرجمعیت و پررونق بود، هنگامی که مرکز خوزستان به اهواز منتقل شد شوش کم کم اهمیت خود را از دست داد. در طبقات پایین تر این شهر آثاری بدست آمده که باستان شناسان آنها را مربوط به ۸ هزار سال پیش می‌دانند...

ادامه مطلب ...

ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (زادهٔ ۱۴ شهریور ۳۵۲، کاث، خوارزم - درگذشتهٔ ۲۲ آذر ۴۲۷، غزنین)، دانشمند بزرگ و ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تقویم‌شناس، انسان‌شناس، هندشناس و تاریخ‌نگار ایرانی سده چهارم و پنجم هجری است و بعضی از پژوهندگان او را از بزرگ‌ترین فیلسوفان مشرق‌زمین می‌دانند. همین‌طور او را پدر علم انسان‌شناسی و هندشناسی می‌دانند.

بیرونی در ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی (۲۹ ذیقعده ۳۶۲ قمری برابر ۵ سپتامبر ۹۷۳ میلادی) در خوارزم که در قلمرو سامانیان بود به دنیا آمد، و زادگاه او که در آن زمان روستای کوچکی بود، «بیرون» نام داشت. مرگش در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بن محمود غزنوی بوده‌است و برخی درگذشت او را در ۲۲ آذر ۴۲۷ خورشیدی (۲۷ جمادی‌الثانی ۴۴۰ قمری برابر ۱۳ دسامبر ۱۰۴۸ میلادی) می‌دانند.


تألیفات بیرونی به زبان عربی، یعنی زبان علمی و همه‌کس‌فهم عالم اسلام بوده‌است، مگر التفهیم که آن را به فارسی کرد مر ریحانه دختر حسین خوارزمی را که خواهندهٔ کتابی در نجوم بود. بیرونی خود التفهیم را به عربی ترجمه کرد.بیرونی دقّت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، امّا او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود نبود؛ بلکه به باورهای ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود...

ادامه مطلب ...

جیرفت

جیرُفت شهری است در استان کرمان. این شهر مرکز شهرستان جیرفت است. جمعیت شهر جیرفت بنا بر سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، برابر ۹۵٬۰۳۱ نفر است.مورخین و جهانگردان عقیده‌دارند که شهر جیرفت در اثر سیل بنیان کنی نابود گردیده و خرابه‌های شهر قدیمی جیرفت در یک کیلومتری جیرفت فعلی (سبزواران) قرار دارد. خرابه‌های شهر قدیم را به عهد دقیانوس نسبت داده‌اند و از این خرابه‌ها سکه‌ها و آثار عتیقه بسیار به دست آمده‌است. جیرفت از دو کلمه (جیر) به معنی پست و پایین و (افت) به معنی افتاده تشکیل شده‌است و به طور کلی جیرفت به معنای (جلگه پست آبرفتی) است.در مورد اینکه چرا خرابه های فردوس به دقیانوس مشهور شده اطلاع کافی در دست نیست . شاید شهر پس از سیل بنیان کنی به کلی ویران شده و مردمی که بعدها در این سوی رود یعنی سبزواران کنونی سکنی گزیده اند خرابه های شهر قدیم را به عهد دقیانوس که در اصطلاح فارسی عهدی قدیمی و بی انتهاست نسبت داده اند و بعدها شهری که به عهد دقیانوس نسبت داده می شده به شهر دقیانوس مشهور گردیده.
نام جیرفت در سال ۳۵ هجری قمری برای اولین بار به مناسبت تصرف آن توسط مجاشع بن مسعود در تاریخ ثبت شده‌است و از تاریخ نیز مکرر از آن شهر نام برده شده‌است.

به استناد گفته یاقوت حموی، جیرفت (جرودس) نام داشت. جیرفت قبل از حمله مغول یکی از شهرهای آباد و ثروتمند جهان اسلام بود. شاهراهی که از خلیج فارس و بندر هرمز عبور می‌کرد و راهی که از هندوستان و از طریق جالق امتداد می‌یافت در جیرفت به هم متصل می‌شد. همچنین کالاهای تجارتی که از هندوستان به ایران صادر می‌شد از جیرفت به سایر شهرهای ایران توزیع می‌گردید.

مارکوپولو تاجر و سیاح ونیزی از این شهر به نام (کامادای) یادکرده‌است. ظاهراً در زمان عبور وی این شهر به کلی ویران شده بود...
ادامه مطلب ...

بندرعباس (بندر گمبرون)

شهر بندرعباس مرکز استان هرمزگان در جنوب ایران است. شهر بندرعباس در بخش مرکزی شهرستان بندر عباس قرار دارد.
بندر عباس یکی از مهم‌ترین بندرهای جنوب ایران است و نام پیشین آن بندر گمبرون بوده‌است.

در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ (بین ۵۸۶ و ۵۲۲ پیش از میلاد) فرمانده سلیاکوس به فرمان داریوش بزرگ از بندرعباس با کشتی به اکتشاف اقیانوس هند و دریای سرخ پرداخت. در زمانی که اسکندر، شاهنشاهی ایران را فتح می‌کرد، بندرعباس با نام هُرمیرزاد (Hormirzad) شناخته می‌شد.البته این شهر در محل فعلی نبود و شهر کوچکی در مسیر بندرعباس میناب قرار داشت و مرکزیت اصلی بیشتر با جزیره هرمز بود.

هر دو نام های سورو و گمبرون هر دو واژه ایرانی داشته و در اصل به شکل های "سارو " (منسوب ساری یعنی گونه ای پارچه که در سمت هندوستان تولید میشده است) و خامه ور رون (محل دارای پارچه و تور و ریسمان) بوده و این نام می توانست به موجود کجکی راه رونده یعنی خرچنگ اطلاق شود که پرتقالیها آن را در زبان خویش به همین معنی یا به معنی گمرک گرفته اند. نام خامه ور ون در نام بندر خمیر استان هرمزگان واقع در شمال جزیره قشم زنده مانده است . بنابراین نام پرتغالی کامبارائو/کاماراو به کلمه فارسی خم برو و خمی رو می توانست سبب پدید آمدن نام کهن محلی نام این شهر یعنی خمبرو در معنی جایگاه خرچنگها شده باشد. گرچه معلوم نیست که پرتقالیها نام گمبرون (خام ور ون) را رسماً در زبان خویش به معنی جایگاه خرچنگ یا شهر گمرکی گرفته باشند.
یونانیان نام کهن بندرعباس را در لشکرکشیهای اسکندر و نیروی دریایی او "سالمونت" می نگارند که آن را نیز می توان به همین معنی جایگاه تولید پارچه ساری / ساره یا سالمو (تور، ریسمان) گرفت.
وازه ثیاب در زبان عربی که معنی جامه ها و البسه است؛ مسلم می نماید نام تیاب خود همان شهر سورو (سالمونت) زمان باستان یعنی بندر عباس کهن منظور بوده است.
نام جرون همان طوریکه گفته شده است:"جرون نام قدیمی جزیره هرمز بود، اما پس از جابجایی مرکز تجاری و بازرگانی هرمز کهن (میناب) به این جزیره و ایجاد شهری بنام هرمز در این جزیره، کم کم اسم هرمز با توجه به پیشینه تاریخی آن، جای جرون گرفته و بعنوان جزیره هرمز شهرت جهانی یافت.بعدها نام جرون در بندرگاهی که در منطقه سورو کهن وجود داشت، استفاده گردید. با رونق و گسترش تجارت در جزیره هرمز بندر جرون هم رو به رشد نهاد از این بندر برای بارگیری وتخلبه کالاهای تجاری جزیره هرمز استفاده می شد .جرون شهری است نیکو و بزرگ و دارای بازارهای خوب که بندرگاه هند و سند می باشد و مالتجاره های هندوستان از این شهر به عراق عرب و عراق عجم و خراسان حمل می شود"


کلمه جِر در فارسی به معانی شکاف زمین و نهر کوچک است. از این مفهوم در باب نام جرون دو نتیجه می توان گرفت. نخست اینکه از نام جر رون (جر ران، جر لان) مفهوم قطعه زمین جداشده از سرزمین و خاک اصلی یعنی جزیره اراده شده باشد. از اینکه در زبان فارسی اثر و نشانی از این مفهوم نمی بینیم؛ پس باید آن را کنار نهاد. دوم اینکه از آن معنی ناحیه ای که در کناره ای بلند آب گودی قرار گرفته یعنی بندر (بُن در یا بُن دریا) منظور شده باشد. از سفرنامه ابن بطوطه چنین مستفاد میشود که نام جرون به همین معنی اخیر گرفته شده و به بندرگاهی درشهر سورو اطلاق گردیده است. این نام بدین مفهوم می توانست بین بندرگاه شهر سورو و جزیره جرون (جزیره هرمز) مشترک بوده باشد.

در سال ۱۶۲۲ میلادی شاه عباس توانست با کمک انگلیسی‌ها و توانمندی سردار ایرانی امام قلی خان دست پرتغالی‌ها را از این بندر کوتاه کند. به افتخار این پیروزی بندر گمبرون به بندر عباس تغییر نام داد. در تقسیمات فعلی کشوری شهر بندرعباس مرکز استان هرمزگان و یکی از مهم‌ترین مراکز راهبردی و بازرگانی ایران در جوار خلیج فارس و دریای عمان می‌باشد.