مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی
مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

کودک و لاشخور

کودک و لاشخور عنوان اطلاق شده به عکس معروفی است که در ماه مارس سال ۱۹۹۳ میلادی، توسط عکاس و فتوژورنالیست سرشناس، کوین کارتر ثبت شد و انتشار آن، در ۲۶ ماه مارس همان سال در نشریه معروف نیویورک تایمز، دنیا را تکان داد.
گفته می‌شود که افسردگی و خودکشی عکاس این عکس، کوین کارتر که چند ماه بعد روی داد، تحت تأثیر بازتابها و واکنشهای متعددی بود که انتشار این عکس بدنبال داشت.

عکس دختربچهٔ سیاهپوست رنجور و نحیفی را نشان می‌دهد که از فرط ضعف و گرسنگی از پای درآمده و گویی در حال جان دادن است و در همین حال یک کرکس (لاشخور) در چند قدمی او فرود آمده و نظاره گر جان کندن اوست و انگار برای مرگ کودک و دریدن و پاره کردن هیکل کوچک و نحیف او، انتظار می‌کشد.

چگونگی ثبت عکس
در ماه مارس سال ۱۹۹۳ میلادی، و در جریان سفر کوین کارتر (عکاس خبری) به سودان، وی بطور اتفاقی امکان عکس برداری از یک لحظهٔ عجیب و تکان دهنده از قحطی مرگبار سودان در آن سال را پیدا نمود. در این لحظهٔ خاصّ، یک کودک خردسال و گرسنه در تلاش برای رسیدن به یک مرکز تغذیه (از مراکز کمکهای غذایی سازمان ملل متحد)، در نزدیکی این مرکز خسته و ناتوان از پای افتاد و درست در همین لحظه یک کرکس (لاشخور)، در نزدیکی او بر زمین نشست. گویی انتظار مرگ کودک را می‌کشید و نظاره گر جان دادن کودک بود تا پس از آن جثۀ نحیف کودک را بدرد و خوراک خود سازد. در این لحظات کارتر به اقتضای موقعیت حرفه‌ای و عنوان شغلی خود، برای ثبت و گزارش این لحظه تلاش کرد و صحنه را با لنز دوربین خود شکار نمود.

هرچند که او بعدها و پس از انتشار این عکس، به خاطر این که برای کمک به دختربچه تلاشی نکرده و او را با لاشخور به حال خویش رها کرده‌است، تحت انتقادات بسیار شدید قرار گرفت.

انتشار عکس
این عکس به نیویورک تایمز فروخته شد، و برای اولین بار در ۲۶ ماه مارس سال ۱۹۹۳ میلادی در این نشریه انتشار یافت. بلافاصله پس از انتشار عکس، و در همان روز، صدها نفر از مردم با روزنامه تماس گرفتند و همگی جویای سرنوشت دختربچهٔ حاضر در عکس شدند. امّا هیچکس از سرنوشت نهایی دختربچه اطلاعی نداشت، و تنها گزارش ضمیمهٔ عکس حاکی از آن بود که این کودک در تلاش برای رسیدن به مرکز تغذیه بوده و این تنها نکتهٔ معلوم از سرنوشت وی بود.

روایتی دیگر درباره عکس
جوآو سیلوا، عکاس خبری اهل پرتغال که در آفریقای جنوبی سکونت داشت و کارتر را در سفر به سودان، همراهی می‌کرد، در مصاحبه‌ای با نویسنده و روزنامه نگار ژاپنی آکیو فوجی وارا، روایت متفاوتی از وقایع آن روز نقل می‌کند. این روایت که در کتاب فوجی وارا با عنوان: پسری که کارت پستال شد (絵葉書 に さ れ た 少年- NI Ehagaki sareta shōnen)، منتشر شده‌است، درباره حوادث منجر به ثبت این عکس، جزئیاتی بیشتر دارد.

بر اساس روایت سیلوا، آنها (کارتر و سیلوا) در راستای عملیات امدادرسانی سازمان ملل متحد در سودان به این کشور سفر کردند و هواپیمای حامل آنها در تاریخ ۱۱ مارس ۱۹۹۳ در جنوب سودان فرود آمد. در این زمان مأموران سازمان ملل به آنها گفتند که می‌توانند برای مدتی حدود ۳۰ دقیقه (که زمان لازم برای توزیع مواد غذایی بود)، در اختیار خود باشند و بعد از این مدت دوباره به محل فرود هواپیما بازگردند. بدین ترتیب هریک از آنها در اطراف همان محل به دنبال سوژه‌هایی گشتند تا بتوانند از آن سوژه‌ها عکس‌هایی بگیرند. در این لحظات که مأموران سازمان ملل شروع به توزیع ذرت در میان اهالی گرسنهٔ آن منطقه کرده بودند و زنان روستایی برای دیدن هواپیما از کلبه‌های چوبی خود بیرون آمده بودند، سیلوا به منظور یافتن جنگجویان چریکی (گوریلاها) از هواپیما دورتر شد، در حالی که کارتر بیش از چند ده پا از هواپیما فاصله نگرفته بود.

باز هم با توجه به روایت سیلوا، کارتر از دیدن وضعیت گرسنگی در آنجا کاملا شوکه شده بود، چرا که این اولین بار بود که او از نزدیک نظاره گر یک وضعیت قحطی شده بود و از این روی وی در آن لحظات عکسهای متعددی از کودکان مبتلا به قحطی می‌گرفت. سیلوا نیز در این لحظه شروع به گرفتن عکسهایی از کودکانی کرد که بر روی زمین رها شده بودند و در حال گریه کردن بودند (گواین که این عکسها هیچوقت منتشر نشدند). پدر و مادر این بچه‌ها در آن حال به گرفتن غذا از هواپیما مشغول بودند، به طوری که آنها فرزندان خود را ترک کرده بود و در مجموع هوش و حواس همهٔ آنها معطوف جمع آوری مواد غذایی بیشتر بود.

در چنین وضعیتی کارتر سرگرم عکس گرفتن از آن دختربچه که او هم همانند سایر کودکان به امان خدا رها شده بود، گردید. در این لحظه لاشخور ناگهان در پشت سر دختربچه فرود آمد. کارتر با مشاهدهٔ این صحنه و برای این که بتواند هر دوی آنها (هم کودک و هم لاشخور) را در یک نما شکار کند، به آهستگی به صحنه نزدیک شد و در همین حال از ترس این که مبادا باعث ترساندن لاشخور و پرواز کردن او بشود، از فاصله حدود ۱۰ متری عکس گرفتن را آغاز کرد و تا لحظه رسیدن به موقعیت مناسب، چند عکس از لاشخور که در کمین کودک بود، تهیه نمود.

بازتابها و جوایز عکس
این عکس بعنوان عکس سال شناخته شد و بطور مکرر در نشریات و رسانه‌های مختلف انتشار یافت و بازتابهای وسیع و واکنشهای گسترده‌ای را به دنبال داشت. همچنین در سال ۱۹۹۴، این عکس برنده جایزه پولیتزر عکاسی شد و از آن پس به یکی از تلخترین و دردناکترین نمادهای قحطی و گرسنگی در جهان بدل گردید.

انتقادات از عکاس
یکی از بازتابهای مهم پس از انتشار این عکس، انتقادات بسیار شدیدی بود که متوجه کوین کارتر گردید چرا که از سرنوشت دختربچه اطلاعی در دست نبود و کارتر به عنوان تنها فردی که امکان یاری کودک و پی گیری سرنوشت او را داشت؛ بخاطر این که برای کمک به دختربچه تلاشی نکرده و او را با لاشخور به حال خویش رها کرده‌است، مقصر تلقی می‌گردید.

سنت پترزبورگ تایمز در فلوریدا دربارهٔ کارتر گفت: او مردی است که لنز دوربین خود را به دقّت تنظیم کرد تا یک تصویر واقعی از درد و رنج کودک را ثبت کند، و از این روی او، به خوبی یک شکارچی یا صیّاد لحظه‌ها عمل کرد، امّا حقیقت این است که او لاشخور دیگری است که در صحنه حضور دارد!

خودکشی عکاس به خاطر این عکس
در روز ۲۷ جولای سال ۱۹۹۴ کارتر که پس از ثبت این لحظه در عکس خود، مرحله‌ای تازه و دردناک از زندگی خویش را آغاز کرده بود، و از جهت عدم پیگیری وضعیت کودک نشان داده شده در عکس، مورد انتقاداتی واقع شده بود؛ در اوج ناامیدی و استیصال به زندگی خویش خاتمه داد. وی یک سر شلنگی را بوسیله نوارچسب به لوله اگزوز وانت خود و انتهای دیگر آن را به پنجره سمت مسافر متصل کرد و خودرو خویش را روشن کرد و بدین ترتیب بر اثر مسمومیت با مونوکسید کربن درگذشت. وی در هنگام مرگ تنها ۳۳ سال داشت. در بخشهایی از یادداشتی که کارتر قبل از خودکشی از خود باقی گذاشت آمده‌است:

    من افسرده و ناامید بودم... بدون تلفن... بدون پول برای پرداخت اجاره... بدون پول برای حمایت از کودکان... بدون پول برای پرداخت بدهی... بدون پول!!... ذهن من با خاطرات زنده‌ای از خشم و درد و کشتار و اجساد روی هم تلنبار شده و خانه‌های خالی از سکنه و کودکان گرسنه و رنجور انباشته شده‌است.... من اگر شانس بیاورم برای پیوستن به "کن" خواهم رفت (مقصود از کن، کن اوستربروک، دوست و همکار کارتر بود که اخیراً درگذشته بود)

جنگ‌های صلیبی

جنگ‌های صلیبی به زنجیره‌ای از جنگ‌های مذهبی گفته می‌شود که به دعوت پاپ توسط شاهان و نجبای اروپایی داوطلب برای بازپس‌گیری سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان برافروخته‌شد. صلیبیان از جای‌جای اروپای غربی در جنگ‌هایی مجزا بین سال‌های ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ شرکت‌داشتند. جنگ‌های مشابهی نیز در شبه‌جزیره ایبری و شرق اروپا تا قرن ۱۵ میلادی برپا بود. مبارزان صلیبی یا به اختصار صلیبیان مسیحیان کاتولیکی بودند که بر علیه مسلمانان و مسیحیان ارتدوکس در قلمرو روم شرقی و در ابعاد کوچکتر با اسلاوهای و بالتهای پگان، مغولها، و خوارج مسیحی جنگیدند؛ گرچه در بازه‌هایی مسیحیان ارتدوکس با آنها متحد شده، برعلیه مسلمانان می‌جنگیدند. صلیبیان توسط پاپ مورد تکریم قرار گرفته و آمرزیده‌می‌شدند.

صلیبیان در ابتدا با هدف بازپس‌گیری اورشلیم و سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان شروع به جنگ کردند و مبارزات آنها در حقیقت پاسخی بود به درخواست رهبران امپراتوری روم شرقی برای جلوگیری از پیشروی ترکان سلجوقی در آناتولی. همچنین، عبارت جنگ‌های صلیبی برای توصیف مبارزاتی همزمان و پس از آن در قرن ۱۶ به کار می‌رود که در خارج از شام به دلایل مختلف مذهبی، اقتصادی و سیاسی معمولا بر علیه پگانها و خوارج مسیحی و افراد تکفیر شده انجام‌شد. رقابت‌ها بین مراکز قدرت مسیحی و مسلمان گهگاه منجر به اتحاد بین جناحهای مذهبی در برابر مخالفان خود شد، مانند اتحاد مسیحیان با سلجوقیان روم در جنگ صلیبی یکم.

صلیبیان در ابتدا موفقیت‌های موقتی داشتند، اما سرانجام از سرزمین‌های مقدس بیرون رانده‌شدند. بااین حال جنگ‌های صلیبی تاثیرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی بر اروپا گذاشت. به‌خاطر درگیری‌های درونی بین شاهان و مراکز قدرت مسیحی برخی از جنگ‌های صلیبی از هدف اولیه‌شان منحرف شدند، مانند جنگ صلیبی چهارم که به غارت قسطنطنیه مسیحی و تقسیم امپراتوری بیزانس بین جمهوری ونیز و صلیبیان انجامید. جنگ صلیبی ششم نخستینین جنگی بود که بدون دعای و اجازه رسمی پاپ آغاز شد. جنگ‌های هفتم، هشتم و نهم به پیروزی مملوک‌ها و حفصیان انجامید و جنگ نهم پایان‌بخش جنگ‌های صلیبی در خاورمیانه بود.


جنگ صلیبی یکم (۱۰۹۵ تا ۱۰۹۹)

در مارچ ۱۰۹۵ در شورای پیاچنزا، سفیران آلکسیوس یکم امپراتور روم برای حفاظت امپراتوری از حملات ترکان سلجوقی درخواست کمک کردند. بعدها در همان سال در شورای کلرمونت، پاپ اوربان دوم همه مسیحیان را برای جنگ علیه ترکان دعوت کرد، با این وعده که آنان که در این جنگ کشته می‌شوند آمرزش آنی از گناهانشان دریافت خواهند کرد.

مسیر حرکت جنگجویان صلیبی در جنگ صلیبی اول


مبارزان صلیبی رسمی فرانسه و ایتالیا را در تاریخ ۱۵ اوت ۱۰۹۶ (تعیین شده توسط پاپ) ترک‌کردند. سربازان از راه زمینی به قسطنطنیه رسیدند و مورد استقبال محتاطانه امپراتور بیزانس قرارگرفتند. با عزم به بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست‌رفته، سپاهی که عمدتا شوالیه‌های فرانسوی و نرمن تحت رهبری بارونها به سمت جنوب آناتولی تاختند. آنان در جنگ‌هایی وحشیانه انطاکیه را در سوم ژوئن ۱۰۹۸ و سرانجام اورشلیم را در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ تصرف کردند. آنها چهار دولت صلیبی در ساحل فلسطین و سوریه تشکیل دادند.


مبارزات
قوای صلیبی با ترک‌ها جنگیدند. تصرف انتاکیه به دست صلیبیان در اکتبر ۱۰۹۷ آغاز شد و تا ژوئن ۱۰۹۸ به طول انجامید. پس از تصرف شهر، مطابق رسم معمول برای شهرهایی که تسلیم نمی‌شدند، صلیبیون مسلمانان شهر را قتل‌عام، مساجد شهر را ویران و اموال شهر را غارت کردند. هرچند بلافاصله، لشکر بزرگ کمکی مسلمانان به رهبری کربغا صلیبیان پیروز را در انتاکیه محاصره کرد. بهموند یکم توانست محاصره را در ۲۸ ژوئن بشکند و صلیبیان گرسنه به سمت جنوب حرکت کردند تااینکه تنها با بخشی از نیروهای اولیه به اورشلیم رسیدند.


تصرف اورشلیم

در دفاع از اورشلیم، یهودیان و مسلمانان باهم در برابر فرانکهای مهاجم جنگیدند. اما ناموفق بودند و در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ صلیبیان وارد شهر شدند. صلیبیان باقی‌مانده یهودیان و مسلمانان شهر را قتل‌عام نموده، مساجد را ویران کرده و شهر را غارت نمودند. مورخی نوشته‌است که «انزوا، ترس و بیگانگی» احساس شده توسط فرانک‌های دور از خانه به توضیح قساوت‌های آنان کمک می‌کند؛ قساوت‌هایی مانند آدم‌خواری پس از محاصره معره نعمان در سال ۱۰۹۸. در نتیجه جنگ صلیبی اول، دولت‌های صلیبی کوچک متعددی تشکیل شد که از همه مشهورتر پادشاهی اورشلیم بود. در پادشاهی اورشلیم حداکثر ۱۲۰٬۰۰۰ فرانک (اکثرا فرانسوی‌زبان و مسیحی از اروپای غربی) بر ۳۵۰٬۰۰۰ یهودی، مسلمان و مسیحی شرقی که از زمان سلطه اعراب بر منطقه در سال ۶۳۸ در آنجا بودند حکمرانی می‌کردند.

همچنین صلیبیان تلاش کردند تا شهر صور را نیز تسخیر کنند اما از مسلمانان شکست خوردند. مردم صور از ظاهر الدین اتابک والی دمشق در قبال تسلیم صور به او درخواست کمک در برابر فرانک‌ها کردند. بعد از شکست فرانک‌ها از ظاهر الدین مردم صور شهر را تسلیم نکردند و او به سادگی در جواب گفت «آنچه من انجام داده‌ام فقط برای خدا و مسلمانان بوده نه برای کسب ثروت یا پادشاهی.»

پس از تسخیر اورشلیم صلیبیان چهار دولت تشکیل دادند: پادشاهی اورشلیم، بخش رها، شاهزادگی انتاکیه و بخش طرابلس. در ابتدای امر به دلیل اختلافات داخلی مسلمانان کارهای اندکی در مقابل صلیبیون انجام دادند. سرانجام مسلمانان شروع به متحدشدن تحت رهبری عمادالدین زنگی کردند. او با آزادسازی رها در سال ۱۱۴۴ شروع کرد. رها اولین شهری بود که به‌دست صلیبیون افتاد و اولین شهری بود که دوباره توسط مسلمانان تسخیر شد. بازپسگیری رها توسط مسلمانان به فراخوان برای دومین دوره جنگ‌های صلیبی توسط پاپ انجامید.


جنگ صلیبی دوم (۱۱۴۷ تا ۱۱۴۹)


اروپا و دولت‌های مسیحی در شرق در سال ۱۱۴۲

بعد از یک دوره زندگی آرام مسلمانان و مسیحیان در کنار هم در سرزمین‌های مقدس، مسلمانان رها را فتح کردند. واعظان مسیحی متعددی دعوت به یک دوره جدید جنگ‌های صلیبی کردند. لشکریان فرانسوی و آلمان جنوبی به ترتیب به رهبری لوئی هفتم و کنراد سوم در سال ۱۱۴۷ به اورشلیم تاختند اما نتوانستند پیروزی مهمی کسب کنند. تنها توانستند دمشق را که شهری بی‌طرف بود تسخیر کنند، هر چند این شهر به زودی توسط نورالدین زنگی، دشمن اصلی صلیبیان٬ بازپس گرفته‌شد. هرچند در آن‌سوی مدیترانه صلیبیان در پرتغال پیروزی‌های مهمی کسب کردند و با همکاری پادشاه پرتغال آفونسو اول توانستند در سال ۱۱۴۷ لیسبون را از مسلمانان بازپس گیرند. در سال بعد بخشی از این گروه از صلیبیون با همکاری کنت بارسلونا توانستند طرطوشه را فتح کنند. به سال ۱۱۵۰ در جبهه سرزمین‌های مقدس پادشاهان فرانسه و آلمان بی نتیجه به کشورهایشان برگشتند. برنارد قدیس که موعظه‌های او منجر به جنگ صلیبی یکم شده‌بود از شدت خشونت‌های اشتباهی و کشتار یهودیان ناراحت بود. آلمانی‌های شمالی و دانمارکی‌ها در سال ۱۱۴۷ به وندها در شرق اروپا حمله کردند ولی ناموفق بودند...

ادامه مطلب ...

جمهوری سوم فرانسه

جمهوری سوم (به فرانسوی: Troisième République) به حکومت فرانسه در دوران بین ۱۸۷۰ (پس از سقوط ناپلئون سوم) و ۱۹۴۰ (شکست فرانسه از آلمان نازی) گفته می‌شود.
قانون اساسی این جمهوری در سال ۱۸۷۵ تدوین شد. طبق این قانون فرانسه دارای دو مجلس عوام و سنا بود که رئیس جمهور با تایید مجلس سنا می توانست مجلس عوام را منحل کند. مجلس سنا دارای ۳۰۰ عضو بود که یک چهارم آن ها مادام العمر بودند.

اولین رئیس جمهور فرانسه مارشال مک ماهون نام داشت. البته باید توجه داشت که ابتدا کشمکش های زیادی بین جمهوری خواهان، سلطنت طلبان و کلیسا بوجود آمد و در واقع جمهوری خواهان در سال ۱۹۰۵ بر رقبای خود پیروز شدند و در این سال بود که حکومت جمهوری در این کشور تثبیت شد. دوران شکوفائی جمهوری سوم تا سال ۱۹۱۴ یعنی آغاز جنگ جهانی اول بود.

از سال ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۴درآمد ملی فرانسه تقریبا" دو برابر شد، تولید صنایع به سه برابر و سرمایه گذاری خارجی به شش برابر رسید. میزان دستمزدهای واقعی پنجاه درصد و تجارت خارجی هفتادوپنج درصدافزایش یافت . حدود ۱۲۵,۰۰۰ مایل بزرگراه جدید احداث گردید. فرانسه در سال ۱۹۱۳ به بزرگترین تولید کننده اتومبیل در اروپا تبدیل شد. در این سال صادرات اتومبیل در فرانسه به ۴۵۰۰۰ دستگاه رسید. طی این مدت ۵۶,۰۰۰ مایل راه آهن احداث شد. فرانسه در زمینه کشاورزی نیز به پیشرفت های قابل ملاحظه ای دست یافت . ارزش تولیدات کشاورزی این کشورکه در سال ۱۸۶۰ شش میلیاردفرانک بود در سال ۱۹۱۳ به یازده میلیارد فرانک رسید و فرانسه بعد از امریکا و روسیه به سومین صادر کننده گندم در جهان تبدیل شد.

با شروع جنگ اول جهانی آلمان در ماه اگوست سال ۱۹۱۴ از طریق بلژیک به فرانسه حمله کرد . فرانسه در این جنگ ۱,۳۷۵,۰۰۰ کشته ؛ ۴,۲۶۶,۰۰۰ زخمی و ۵۳۷,۰۰۰ ناپدید و اسیر بجا گذاشت . سرانجام جنگ اول جهانی در یازدهم نوامبر ۱۹۱۸ پایان یافت .

جنگ کره

جنگ کره جنگی میان جمهوری کره (کره جنوبی) با پشتیبانی نیروهای سازمان ملل به رهبری ایالات متحده و جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) با پشتیبانی چین و کمک نظامی شوروی بود که در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با ورود نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ به بخش جنوبی آغاز شد و در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳ با پیمان آتش‌بس به پایان رسید.
              

این جنگ نتیجه تقسیم کره پس از جنگ جهانی دوم بود. این کشور از سال ۱۹۰۵ تا پایان جنگ جهانی دوم در تصرف ژاپن بود. با شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم نیورهای آمریکایی وارد بخش جنوبی شبه‌جزیره کره و نیروهای شوروی وارد بخش شمالی آن شدند و خط معروف به مدار ۳۸ درجه به عنوان مرز دو طرف تعیین شد. به این ترتیب یک حکومت غرب‌گرا و متحد آمریکا در بخش جنوبی و یک حکومت کمونیستی متحد شوروی و چین در بخش شمالی به قدرت رسید که هر دو مدعی حکومت بر کل شبه‌جزیره کره بودند.
جنگ کره در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با گذشتن نیروهای تحت فرمان کیم ایل سونگ رهبر کره شمالی از مدار ۳۸ درجه آغاز شد. دو روز بعد شورای امنیت ملل متحد به پیشنهاد آمریکا قطعنامه‌ای را برای کمک نظامی به کره جنوبی به تصویب رساند. شوروی که در شورای امنیت صاحب حق وتو بود در آن هنگام جلسات شورا را در اعتراض به وضعیت کرسی چین در این سازمان تحریم کرده و در نتیجه این قطعنامه بدون حضور شوروی به امضا رسید.

نیروهای کره شمالی که از نظر تجهیزات نظامی برتری مطلق بر همسایه جنوبی داشتند مراحل اولیه جنگ را با موفقیت طی کرده و تقریبا تمام کره به جز شبه‌جزیره بوسان در جنوب شرقی به اشغال کمونیست‌ها درآمد اما با ورود نیروهای سازمان ملل که فرماندهی آن‌ها را داگلاس مک‌آرتور فرماندار نظامی آمریکا در ژاپن بر عهده داشت ورق برگشت. در ۱۵ سپتامبر نیروهای آبی-خاکی آمریکا در بندر اینچه‌اون ۱۶۰ کیلومتر پشت خطوط ارتش کره شمالی پیاده شده و این شهر را به تصرف خود درآوردند و ۱۰ روز بعد سئول به دست قوای کره جنوبی افتاد. در ۱ اکتبر قوای سازمان ملل از مدار ۳۸ درجه گذشته و در ۱۹ اکتبر پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی به تصرف آن‌ها درآمد سازمان ملل با عقب راندن آن‌ها تا رود یالو مرز چین و کره پیشروی کرده و تقریبا تمام شبه‌جزیره به اشغال آن‌ها درآمد. در این مرحله ورود میلیون‌ها سرباز چینی به اسم قوای داوطلب وضعیت را تغییر داده و نیورهای کره شمالی و چین مجددا تا سئول پیش رفتند. هرچند نیروهای سازمان ملل دوباره سئول را اشغال و نیروهای کره شمالی و چین را تا مدار ۳۸ درجه عقب راندند. از ژوئیه ۱۹۵۱ جنگ به حالت مغلوبه درآمده و مذاکرات آتش بس بین دو طرف آغاز شد، این مذاکرات دو سال بعد در ژوئیه ۱۹۵۳ به پیمان آتش بس انجامید و مدار ۳۸ درجه به عنوان مرز دو طرف تعیین شد. این پیمان هنوز اعتبار خود را حفظ کرده‌است. ....

ادامه مطلب ...

هرم 8 وجهی خئوپس

این داستانی است که همه دانسته های ما از حیات بر روی زمین را به چالش میکشد. هرم بزرگ جیزه با هشت شاهکار مهندسی ساخته شده است. اول,سازندگان هرم جیزه در ابتدا محوطه ای به وسعت 6000 هکتار را تسطیح کردند. دوم,قطعه سنگهایی هر یک به وزن یک اتومبیل را تراش دادند. آنگاه130 قطعه سنگ گرانیت به وزن هر یک 17 تن را از 500 مایلی به محل هرم منتقل کردند. قطعات سنگ را تا ارتقاع 210 پا (70 متر) بالا کشیدند که امروز هم برای مهندسین و سازندگان کار سختی است. سوم,هرم سه اتاق در میان دارد و هر راهرویی به طول 300 فوت و عرض 3 فوت با دقت عجیبی به هر اتاق میرسد. این بنا با بیش از دو میلیون قطعه سنگ هر یک با شکل و اندازه ای متفاوت ساخته شده و همین تفاوت کار ساخت را مشکل تر میکند. با این وجود اتاق فوقانی با دیوارهایی کاملا عمودی و افقی ساخته شده است. دقت عمودی و افقی بودن دیوارهای این اتاق در حد یک پنجاهم اینچ است. و این دقتی است که مایه حسرت و حیرت هر مهندس ساختمان دوره ماست. چهارم,این هرم از در زلزله هایی دوام آورد که همه بناهای اطرافش را کاملا تخریب کردند. پنچم, بنده هرم با دقت یک پانصدم درجه در جهت شمال قرار گرفته است. حتی تا قرن هفدهم نیز امکان دقتی چندین برابر کمتر از این وجود نداشت. ششم, هرم بزرگ در حثقیقت 8 بدنه دارد. ساختن یک هرم هشت بدنه از هرم چهار بدنه بسیاد مشکل تر است مخصوصا با دقت در حد میلی متر ساخت این هرم.اگر امروز قصد ساخت چنین بنایی را با این دقت داشته باشم و همه ابزار کنترلی موجود را به خدمت بگیریم باز هم این کار بسیار مشکل خواهد بود. هفتم, این هرم به گفته مصرشناسان در 20 سال ساخته شده است. اگر هر 365 روز سال و هر روز به مدت 12 ساعت کار ساخت هرم ادامه داشته, باید هر قطعه سنگ چند تنی در دو و نیم دقیقه تراشیده, بلند و در محل نصب شده باشد.و هشتم این که مصریان باستان که سازندگان این هرم خوانده میشوند تبه فولاد دسترسی نداشته اند و تمام بنا را با چکش فلزی و گویهای سنگی گرانیتی ساخته اند.


مدارک مکتوب رمی و یونانی تنها تا 680 پیش از میلاد را پوشش میدهند و هر گونه مطلبی درباره وقایع پیش از آن تاریخ حدس و گمانی بیش نیست. این هرم به عنوان آرامگاه خئوپس شناخته میشود ولی مدارکی دال بر صحت این فرض وجود ندارد. پاپیروسها و دیوارنگاره ها توسط افراد مختلف قرائتهای مختلف داشته اند و اطلاع دقیقی از محتویاتشان در دست نیست.
در دهه 60 میلادی معبد ابو سمبل برای نجات از غرق شدن به محل دیگری منتقل شد.جابجا کردن 2200 قطعه سنگ این هرم برخی به وزن 30 تن نزدیک به 5 سال زمان برد و دستاورد مهندسی بزرگی برای زمان ما بود. این زمان را با زمان ساخت هرم با بیش از دو میلیون قطعه سنگ مقایسه کنید. ساخت هرم تیهوا تیواکان در مکزیک که تقریبا نصف هرم جیزه است 150 سال زمان برده است با این حال مصر شناسان اصرار دارند که هرم جیزه در طول 20 سال ساخته شده است.دلیلشان بر این ادعا این است که هرم مقبره خئوپس بوده است. اگر این فرض را نپذیریم باید کاربرد دیگری برای هرم وجود داشته باشد.

بناهای دیگری نیز در مصر وجود دارند که با سنگهای با اندازه و شکل ناهمگون ساخته شده اند ولی کسی دلیل این ناهمگونی را نمیداند.درز این سنگها چنان باریک و دقیق است که نمی توان یک تیغ ریش تراشی را درمیان شکاف فرو برد. قرار گرفتن این سنگها با این دقت و بدون کمک سیمان و بتن برای مندسین امروز غیر ممکن است . برخی متخصصین تصور میکنند شکل سنگها به این دلیل با هم فرق میکند که سنگها با ارزش بوده اند و از محلی دور آورده شده بودند بنا بر این از همه قطعات با کمترین اتلاف سنگ استفاده شده است. اما این فرضیه با بررسی راهروهای این بناها رد میشود. نحوه قرار گیری و شکل و اندازه متفاوت هر یک از سنگهای یک طرف هر راهرو مانند تصویر دقیق و متقارن سنگهای دیوار مقابل هستند و این به این معنی است که هدف خاصی از تفاوت شکل سنگها مد نظر بوده. این تفاوت در شکل سنگها و درزهای بسیار باریک کمک موثری در حفظ بنا از فشارهای خارجی مانند زلزله بوده است

تصاویری که هنگام اعتدال بهاری و پاییزی از هرم بزرگ گرفته شده به خوبی هشت وجهی بودن آن را نشان میدهد. برخی بر این عقیده اند که هرم در آغاز 8 وجهی بوده و در اثر فرستایش 4 وجهی شده اما دیکران با این نظر مخالفند زیرا اگر فرسایش چنین اثری بر روی آن داشت خود هرم تا به حال دچار شکستگیهای بزرگی شده بود.

علی (ع)

پیامبر اکرم (ص):

«‌هر کس شب قدر را بیدار بماند گناهانش آمرزیده می‌شود؛ حتی اگر تعداد آنها به تعداد ستارگان آسمان و به سنگینی کوه‌ها باشد»


آخرین ساعات بیست و یکم ماه رمضان، لحظات آخر عمر علی را اعلام می‏دارد ...

بیست و یکمین روز (متن مجری، شهادت حضرت علی (ع))

علی کعبه آمال عارفان و قبله ناسکان و زاهدان و الگوی اولیای خدا;

علی آینه تمام نمای رسول خدا و مجمع همه فضائل و کمالات انسانی.

رادمردی که علمش و اخلاقش و منشش و شجاعتش و کرامتش و زهدش و جوانمردیش و سخاوتش زبانزد خاص و عام ، دشمن و دوست، کافر و مسلمان می‏باشد؛

به دست‏ شقی‏ ترین مردم ، در پگاه نوزدهم رمضان - شب قدر اولیاء - با شمشیر زهرآگین ضربه می‏خورد و پس از دو روز، سرانجام به لقاء محبوب می‏رسد و از رنجهای دنیا آسوده می‏شود...

بیست و یکمین روز (متن مجری، شهادت حضرت علی (ع))

آنچه مایه تعجب است، این که چقدر باید شقاوت و سنگدلی در قاتلین علی وجود داشته باشد که چنان شخصیت والایی و انسان کاملی را به قتل برسانند؟

آیا آن همه سخنان  پیامبر را در شأن علی نشنیده بودند ؟

 

 چرا ؟ ! ! !

شنیدند و از نزدیک شاهد آن بودند ولی بصیرت نداشتند...

 

شناخت علی ایمان و تقوا می‏خواهد و آنان از ایمان تهی بودند و بویی از تقوا به مشامشان نخورده بود...

 

«یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق‏»

 

ای علی! دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت نمی‏دارد جز منافق

و چه زیادند آن منافقان کوردل که در تمام مدت چهار سال خلافت امیرالمؤمنین با او جنگیدند و کارزار کردند.

 

برخی به خاطر دشمنی های دیرینه و برای انتقام از کشته شدن پدران و اجدادشان با شمشیر ذوالفقار و برخی به خاطر حب جاه و مقام ولی آنچه از همه دردناکتر است آنان که به خاطر رسیدن به منصب با علی می‏جنگیدند در حالی که همان ها در رکاب رسول خدا (ص) کارزار کرده بودند و روزی شمشیرشان اسلام را یاری می‏داد...

 

طلحه ها و زبیرها ! این ها دل علی را بیش از دیگران آزرده می‏کردند و او را رنج می‏دادند . می‏گویند وقتی حضرت ، شمشیر زبیر را پس از به هلاکت رسیدنش مشاهده کرد، متاثر شد و شاید هم گریست زیرا باور نمی‏کرد چنین مدافعی از اسلام ، روزی بر مجسمه اسلام حقیقی و بر قرآن ناطق شمشیر بکشد و در لشکر دشمنان اسلام درآید .

 

بیست و یکمین روز (متن مجری، شهادت حضرت علی (ع))

آری! پیامبر (ص) خود می‏دید که برادرش و وصیش و جانشینش و نور دیده‏اش، پس از او، گرفتار چه جانوران خون‏آشامی می‏شود .

رسول خدا(ص) مشاهده می‏کرد که پس از رحلتش، برای بیعت گرفتن از علی در خانه دخترش را می‏سوزانند و او را بین در و دیوار فشار می‏دهند.

پیامبر خوب می‏دانست که این سست عنصران بی‏وفا ، پیش از خشک شدن آب غسل بدن مطهرش ، توطئه می‏کنند و علی را خانه نشین می‏نمایند و با زور سرنیزه، یاران علی را به بیعت وامی‏دارند و سپس با علی آن کار می‏کنند که تاریخ را برای همیشه ننگین ساخته است ولی علی علیه السلام همچون در شهواری در تاریخ اسلام می‏درخشد و تابش نور وجود مقدسش تا قیام قیامت ، قلب حق جویان و خدا خواهان را فروغی جاودانه می‏بخشد.

 

تا علی زنده بود هرگز نمی‏گذاشت روبه صفتان منافق زمام امور امت اسلامی را به دست‏ بگیرند و اگر آن سالیان دراز پس از رحلت پیامبر، صبر کرد به خاطر قرآن و حفظ کیان اسلام بود وگرنه خود می‏فرماید :

 

به خدا قسم اگر تمام اعراب برای کارزار با من گردهم آیند، من از میدان فرار نمی‏کنم و آخرین آنان را با همان جرعه ای که به اولینشان دادم ، به دوزخ می‏فرستم...

و در خطبه شقشقیه ، پس از درد دل کردن با مردم و اعلام مظلومیتش می‏فرماید:

 

راه چاره ای جز صبر و شکیبایی نداشتم ، پس دیدم صبر کردن با عقل سازگارتر است ، صبر کردم در حالی که خار در دیده و استخوان در گلویم گیر کرده بود.

بیست و یکمین روز (متن مجری، شهادت حضرت علی (ع))

شگفتا! علی با آن مقام والا که همه از او سراغ داشتند و خوب او را می‏شناختند ، چگونه با او دشمنی می‏کردند و او را می‏آزردند .

 

به امید آنکه به زودی منتقم واقعی از پشت پرده های غیبت‏به در آید و از دشمنان علی با ذوالفقار علی انتقام بگیرد و دوستان علی را شاد کند...

 



عظم الله اجورکم بشهاده مولانا امیر المؤمنین علیه السلام