مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی
مطالب علمی و تاریخی

مطالب علمی و تاریخی

بروزترین سایت علمی و تاریخی

رستم پسر زال

رستم نام آورترین چهرهٔ اسطوره‌ای در شاهنامه و به تبع آن برترین چهرهٔ اسطوره‌ای ادبیات ایران است. او فرزند زال و رودابه است و تبار پدری رستم به گرشاسپ (پهلوان اسطوره‌ای و چهرهٔ برتر اوستا) و از طریق گرشاسپ به جمشید می رسد. و تبار مادری او به مهراب کابلی و ضحاک می رسد. رستم به دست شغاد (برادرش) کشته شد.

رستم

به اوستایی: راُستَ تخمَ * [۱](Raosta-takhma) به پهلوی: ردستهم (Rodastahm) * به فارسی: رستم * به معنای: پهلوان بالیده. ریشه‌شناسی: Raosta (= بالیده، رُسته؛ از ریشهٔ raodh- : بالیدن، رُستن) + Takhma (= دلیر، پهلوان؛ از ریشهٔ tak- : دلیر بودن، تاختن).

به دنیا آمدن رستم

گفته اند رستم جهان پهلوان ایران با انجام عمل سزارین به دنیا آمده است. این اتفاق را برای سزار قیصر روم در جهان باستان نیز نقل می کنند. درباره چگونگی به دنیا آوردن رستم در اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی آمده که رودابه همسر زال دچار درد شدید زایمان گردید و نتوانست طفل را به دنیا آورد. به دستور سیمرغ یک روحانی و طبیب را بر بالین رودابه آوردند. در این عهد روحانیون و موبدان علاوه بر انجام وظایف دینی، پزشکی نیز می کردند و بدین جهت وی در درمان‌ها دارو و ادعیه به کار می برد. طبیب ابتدا رودابه را با خوراندن شراب قوی بیهوش کرد. آنگاه در حالت بیهوشی پهلویش را شکافت و پس از آن رحمش را درید. سپس سر جنین که به طرف راه طبیعی خروج (فرج) بود برگردانیده و آن را از رحم خارج نمود. دوباره محل پارگی رحم و شکم را بخیه زد. بعد از دوختن برای آن که محل بخیه عفونی نشود به آن مرهم ضد عفونی کننده و التیام بخش مالید. مرهم مزبور را نیز از مخلوط مشک ساییده شده و شیر تهیه کرده بودند. بدین ترتیب رستم سالم به دنیا آمد و مادرش رودابه نیز زنده ماند.


... به بالین رودابه شد زال زر                   پر از آب رخسار و خسته جگر

همان پر سیمرغش آمد به یاد                  بخندید و سیندخت را مژده داد
یکی مجمر آورد و آتش فروخت                   وزآن پر سیمرغ لختی بسوخت
هم اندر زمان تیره گون شد هوا        پدید آمد آن مرغ فرمانروا
چو ابری که بارانش مرجان بود                  چه مرجان که آرایش جان بود
ستودش فراوان و بردش نماز            بر او کرد زال آفرین دراز
چنین گفت با زال سیمرغ کاین غم چراست         به چشم هژبر اندرون نم چراست    
بیاور یکی خنجر آبگون                                ز دل بیم و اندیشه را پست کن
نخستین به می ماه را مست کن                 ز دل بیم و اندیشه را پست کن
تو منگر که بینا دل افسون                      به صندوق تا شیر بیرون کند
بکافد تهی گاه سرو سهی                 نباشد مراو را ز درد آگهی
وزو بچهٔ شیر بیرون کشد                         همه پهلوی ماه در خون کشد
وز آن پس بدوزد آن کجا کرد چاک                 ز دل دور کن ترس و تیمار و باک
گیاهی ست که گویمت با شیر و مشک            بکوب و بکن هر سه در سایه خشک
        ...


مرگ
رستم در سن ششصد سالگی به نیرنگ نابرادریش شغاد درون چاه افتاد و به همراه اسب خود رخش از دنیا رفت البته او قبل از مرگ با یک تیر برادرش شغاد را کشت. تیر رستم از درخت عبور کرد و باعث دوخته شدن شغاد به درختی شد که پشت آن پنهان شده بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرناز 1391/11/06 ساعت 16:12

سلام.خیلی خوبه.حرف نداره.مطالبی که گذاشتی عالیه.امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشی.

لطف دارید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد